نامه هفته (عیدانه)

یاد داشت: این هفته به پاس رسیدن عید فطر می خواستم که درمورد رسم برگزاری جشن عید فطر بنویسم. بعد از 5 روز غیببت امروز سراغ وبسایت فارسی بی بی سی رفتم. مطلب خوب و جامعی در این مورد نوشته شده بود. پس گفتم که وقت ضایع نشده؛ آن را اینجا بگذارم. ممنون از آقای روح الامین امینی برای زحمت کشی روی نوشتن مطلب.

لینک مطلب : http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2010/09/100909_k01_afghan_eid.shtml

"عید در واژه نامه ها به معنای "جشن" و "روز جشن" آمده است. دکتر حسن عمید هم در فرهنگ لغت مشهورش در بین فارسی زبان ها عید را جشن، روز جشن یا هر روزی که در آن یادبودی باشد از خوشی و شادی برای گروهی از مردم معنا کرده است.

مردم کشورهای فارسی زبان هم مانند همه مردم دنیا دارای اعیادی هستند که بعضی از این اعیاد حتی به پیش از ظهور اسلام بر می گردد و در قسمت هایی از این جغرافیای بزرگ زبانی مثلا روزی مانند نوروز هنوز به گستردگی تمام جشن گرفته می شود.

اما در افغانستان بزرگ ترین جشن ها "عید قربان" و "عید رمضان" است. اعیادی اسلامی که همه مسلمانان جهان در آن روزها جشن دارند و در کنار یک سلسله اصول و آداب دینی و فرهنگی را اجرا می کنند، مانند ادای نماز عید، قربانی کردن حیوانات و فطریه دادن و پاککاری و خانه تکانی.

همچنین، مردم در این روزها، برای پذیرایی از مهمان هایی که به دیدار آنها می آیند، از پیش شیرینی و تنقلات تهیه می کنند، لباس نو می پوشند؛ به دیدار هم می روند، سری به اهل قبور می زنند، برای رفع کدورت ها و کینه ها روبوسی می کنند، بزرگترها به کوچکترها عیدی می دهند و خلاصه روز از نو می شود و روزی از نو.

اما این اعیاد به مرور زمان ویژگی های خاصی هم در کشورها و حتی شهرهای مختلف پیدا کرده است. به طور مثال در بعضی از ولایت های افغانستان رسم بر این است که در روزهای جشن عید قربان اگر هر ساعتی از روز برای بازدید به خانه کسی بروی برعلاوه شیرینی ای که در نظر گرفته شده، معمولا دست هایت را می شورد و سفره شوربا را هم پهن می کند.

یا در بیشتر روستاها و گاهی شهرهای افغانستان رسم بر این است که در روزهای عید وقتی به خانه کسی می روی یک بشقاب شیرینی یا میوه خشک (آجیل) روبرویت می گذارد که مخصوص توست، به این معنا که مشمول ضرب المثل "خوردن حلال، بردن حرام" نمی شوی؛ اگر خواستی می توانی بخوری و اگر خواستی می توانی در جیبت بریزی و با خود ببری، حتی گاهی هم مجبوری ببری وگر نه صاحب خانه ناراحت خواهد شد.

در نقاطی از افغانستان رسم بر این است که کودکان را جز وقتی که قرار است به خانه نزدیکان بروند با خود نمی برند و وظیفه دید و بازدید در روزهای عید معمولا به گردن پدر یا پدر بزرگ و یا هم پسر بزرگ خانواده است که بین خود نوبت می گذارند، به این شرح که یکی باید در خانه باشد تا از مهمان هایی که برای عیدی می آیند پذیرایی کند و یکی دو نفر هم به خانه های اقوام و آشنایان می روند.

عید کودکان، جذاب و پررنگ

کودکان به همان قول معروف دنیای خودشان را دارند. یکی از نکاتی که اگر به دقت مدیریت نکنند ممکن است کلاه شان پس معرکه بماند گرفتن عیدی است که البته شیرین ترین بخش عید برای آن ها به شمار می رود؛ به این دلیل که مقدار عیدی های گرفته شده متضمن چگونه گذشتن روزهای عید است.

مادران خانواده معمولا از قبل تخم مرغ هایی جوش می دهند. تخم مرغ هایی که یا موقع جوشیدن از پوست پیازی که همراه شان جوشیده است رنگ گرفته اند و یا هم این که بعدا به شکل های مختلف رنگ می شوند. این تخم مرغ ها قسمتی از عیدی کودکان به شمار می رود که می توانند با آن ها بازی جالبی داشته باشند.

عید کودکان در افغانستان

مرغ جنگی یکی دیگر از تفریحاتی است که در نقاطی از افغانستان رایج است که تا اندازه زیادی ویژه بزرگ سالان است و شرط بندی هایی را هم در پی دارد. خوب ظاهرا این جمله ارتباطی به آنچه تا این جا گفتیم نداشت اما می خواهم بگویم وقتی پدران بازی ای به نام مرغ جنگی دارند بچه ها هم باید بازی ای به نام تخم مرغ جنگی داشته باشند یا به عبارت معکوس این همان تخم مرغ باز است که مرغ باز می شود.

خلاصه یکی از بازی های بچه ها به خصوص در روزهای عید تخم مرغ جنگی است، به این شرح که یکی از طرفین بازی تخم مرغ جوشیده اش را پایین نگه می دارد و دیگری با تخم مرغ خود چند ضربه به آن می زند. هر تخم مرغی که شکست صاحبش بازنده است و باید آن را به طرف مقابل بدهد.

البته حاشیه های این بازی نیز جالب است، مثلا این که کی باید تخم مرغ خود را پایین نگه دارد و کی باید با تخم مرغ خود از بالا ضربه بزند یا کسی که قرار است از بالا ضربه بزند نباید ضربه بر تخم مرغ طرف را کج وارد کند. گاهی هم قرار گذاشته می شود که نباید چند ضربه آهسته زده شود با این وصف حتی اگر هیچ وقت این بازی را هم نکرده باشید با ظرایفی که شرح داده شد متوجه شده اید که ممکن است گاهی به زد و خورد هم کشیده شود.

در روزهای عید گاهی جوز (گردو) جنگی، تفنگ بازی، حتی اسب سواری و چرخ فلک سوار شدن هم جز بازی هاییست که بچه ها را سرگرم و شاد می کند. اما تمام لحظات و ساعت های روزهای عید برای بچه ها به این خوشی هم نمی گذرد، چون گاهی مجبور می شوند برای مهمان ها چای ببرند؛ از آن ها پذیرایی کنند و حتی کفش های مهمان ها را مرتب کنند یا در خانه باشند تا در را بر روی مهمان ها باز کنند.

عید زنان

اما نقش زنان در این روزها چیست؟ به خصوص در روستاها و حاشیه های شهرها، خسته کننده ترین نقش را آن ها دارند. چای دم کردن، ظرف و پیاله شستن، جارو و مرتب کردن خانه آن هم با این تعداد مهمانی که در روزهای عید رفت و آمد می کنند واقعا کار خسته کننده ایست در صورتی که از خانه تکان خورده هم نمی توانند چون ممکن است هر آن مهمانی بیاید.

زن ها و بچه ها معمولا صبح روز اول عید همراه دیگر اعضای خانواده به دیدار اقوام نزدیک می روند و زن ها دیگر اوقات سه روز عید را در خانه نشسته اند.

اما جذابیت عید برای آن ها از روز چهارم شروع می شود که درست نمی دانم تا کی ادامه پیدا می کند، فکر هم نمی کنم کس دیگری هم این مسأله را به خوبی بفهمد چون گاهی تا یک ماه بعد از عید هم به دیدار اقوام و آشنایان با عنوان عیدی می روند روزهایی که در قمست هایی از خاک افغانستان به آن روزها عید زنان می گویند."

رابطه آزادی، حاکمیت و مردم در دیدگاه جان استوارت میل

گپی از احسان: در هفته ای که گذشت کتاب"رساله درباره آزادی" از جان استوارت میل را مطالعه کردم. تقریبا دو سده قبل این شهیر حرفهای دوخته است که عجیب به تن جامعه کنونی ما می نیشیند. این پاره را می گذارم تا شما روی قضاوت من قضاوت کنید. مثال می آورم - قبل از این متن را بخوانید- طالبان را در خانه های مان جا می دهیم اما در عوض از حاکمیت مرکزی آزادی و زنده گی معیاری هم خواهانیم. پس کی مقصر است؟

"... نیز آن مردمی که به طورعملی با مجریان قانون همکاری نمی کنند سزاوار آزادی جز به میزانی محدود نیستند. مردمی که حاضرند جنایتکاری را درخانه خود پنهان کند به جای اینکه از خطرش باک داشته باشد، مردمی که مانند هندیها دزدی را که مالشان را زده در منزل خود پنهان و سوگند یاد می کند که او را ندیده اند. (ص 320)  مردمی که مثل بعضی از ملل اروپایی اگر به چشم خود ببنید که دشنه کشی درگذرگاه عمومی شهر دارد مردی را به خونش آعشته می کند روی خود را بر می گردانند و از سر خیابان رد می شوند به این عذر که جلوگیری از گونه کارها وظیفه پاسبان است و به احتیاط نزدیکتر که انسان درکاری که مربوط به خودش نیست دخالت نورزد، مردمی که از شنیدن  خبراعدام  یک بشر منقلب  می شوند ولی موقعی که می شنوند بشری دیگر ترور شده  کوچکترین  تاثری  احساس نمی کنند، برای اداره کردن  چنین مردمی کارگزاران دولت و مجریان قانون ناچارند اقتداراتی خیلی سخت تر از آنچه در جاهای دیگر هست، داشته باشند. چون در گیرودار چنین وضع همان اقتدارات  تنها ضامن  حفظ نیازمندی های اولیه یک زنده گانی منظم و متمدن است.

این گونه احساسات تاسف آور درمورد هرملیت که تازه از فشار یک زنده گی وحشیانه رها شده باشد، بی گمان ناشی از بدی حکومت قبلی است که به آنها یاد داده قانون را به شکل حربه ای که برای انجام مقاصدی غیر از مصالحه زنده گی آنها درست شده بنگرند، نیز مجریان قانون را با چشم دشمنانی بنگرند که خطرشان از آن کسانی که آشکارا و بی پرده قانون شکنی می کند بیشتر است. اما مردمی را که با این سنخ عادات و روحیات بزرگ شده اند، هرقدرهم بی تقصیر باشند، وهرقدرهم این احتمال وجود داشته باشد که سرانجام  تحت اداره حکومت بهتری اصلاح شوند، تا موقعی که آن عادات و خصوصیات  به جای خود باقی است، بدون اعمال قدرت، آنهم قدرتی سخت، نمی توان اداره کرد. مردمان متمدن که خود پشتیبان و پیرو قانون استند و اماده اند که برای اجرای آن به طوری عملی همکاری کنند، با کمترین میزان قدرت می شود اداره کرد ولی اینان را نه می شود. (ص 322)"


عوامل تاثیر گذار بر الگوهای ازدواج در افغانستان (5)

     تاثیر اندیشه و دانش بر الگو های ازدواج

کمتر دو فرهیخته فرهنگی، با هم  ازدواج می کند. بلکه خانواده ها بیشتر در تلاشند که پسر یا دختر را در میان خانواده داماد و عروس کند. این سنتی است که شاید در اکثر جاها مروج باشد. بنابرین حتی اگر یک بچه دانشگاهی هم با همکلاسی اش قرار ازدواج بگذارند، با هزاران بند و معامله پدران و مادران مواجه اند. ممکن پدر بخواهد دخترش را برای برادر زاده اش عروس کند و مادر برای خواهر زاده اش. بنابرین جلب حمایت و رضایت این دو هفت خوانی دیگری است. مساله ازدواج آنچنان در کشورهای دیگر مطرح است مثلا قراردادی شده است- در افغانستان دیده نمی شود.

به این صورت نهادهای مانند دانشگاه، انستیوت ها، ورزشگاه ها (اگر برای دختران هم باشد) و یا سایر فضاهای عامه نمی تواند رول موثری در رابطه ازدواج بازی کنند. معمولاً دانشگاهیانی که از طریق خانواده ها یکدیگر را می شناسند، با هم ازدواج می کنند. بنابرین  اندیشه گاه و اندیشه واران هنوز نتوانسته اند بدور از استیلا خانواده ها دست به ازدواج بزنند.

       محیط های مجازی؛ ازدواج

تاکنون نمونه ای را ندیده و نه شنیده ام که از طریق شبکه های چت روم، فیس بوک .... دختر و پسری با هم اشنا شده و باهم ازدواج کرده باشند. در این اواخر یکی به من گفت که از طریق انترنت با طرف به تفاهم کلی رسیده است. اما این که اخر کار به جا می رسد، فقط فیل دانا می داند! آیا فکر می کنید که والدین هر دو طرف راضی شوند؟

      بنگاه های برقراری ارتباط میان دو طرف متقاضی ازدواج

بنابر دید سنتی جامعه این گونه خدمات در جامعه افغانی، عمل"دیوسی" نامیده می شوند. پس بنگاه های که میان مجردان رابطه ای را- به منظور ازدواج- برقرار کند، وجود ندارد. در عین حال قوانین افغانستان نیز در مساله وجود این گونه بنگاه ها نیز ساکت است.

پایانه

با مروری دیدیم که الگوهای ازدواج درجامعه سنتی کشاورزی افغانستان از فاکتورهای دهگانه ذکر شده متاثیر است. مرد سالاری، خانواده محوری، سد های بلند میان فقیر و سرمایه دار، محدود بودن اختیارات و علایق شخصی می توانند الگوها ی ازدواج را متغیر سازند. در عین حال مذهب، قومیت، نو بودن محیط های مجازی و حل نشدن این پدیده ها در متن جامعه برقرای ارتباط به منظور ازدواج را ناممکن می سازد. بنگاه های تسهیلاتی برقراری ارتباط میان دو جوان نیز وجود ندارد.  

 استیلا براین معضله، تلاش همه جانبه فرهنگی را خواستار است.

عوامل تاثیر گذار بر الگوهای ازدواج در افغانستان (4)

     تاثیرعلایق شخصی و خانواده گی در ازدواج

باید پذیرفت که افغانستان در مرحله اول، جامعه مرد سالار و در بعد دوم پیر سالار است. تبعات تصمیم گیری خانواده بر اراده فردی می چربد. پس علایق شخصی یک جوان نمی تواند بر خواسته های خانواده گی تحمیل گردد( بخصوص اگر دختر باشد!) به این صورت اکثر رابطه ازدواج با دخالت و انتخاب پدر و مادر صورت می گیرد. آنها دختری را پیشنهاد می کند و اگر بچه ای قبول کند به خواستگاری رفته و مقدمات ازدواج را فراهم می کنند. دراین مساله علایق بچه ها بیشتر لحاظ می گردد. زیرا اول جامعه مرد سالار بوده و بعد، اکثرا نرینه ها منبع عایدات و نان آور است. در مقابل، زنان خود را بار گردن خیال می کنند.  در برخی موارد امتناع دختر از ازدواج نا شنیده گرفته می شود. این، خشونت های خانواده گی و خود سوزی ها و قتل های ناموسی (که کمتر در دید رسانه ها قرار می گیرند!) را باعث می گردد.  آیا جوانان می توانند جواب رد بر سینه پیران و رسم های جامعه بزنند؟ آری. در برخی از خانواده های تحصیلکرده ممکن است. اما نکته این که علایق شخصی و خانواده گی در میان اقوام افغانستان به شرایط یکسان زیر پا گذاشته می شود. توفیرهای هم وجود دارد. مثلا هزاره ها نسبت به پشتون ها ،آزادتر می اندیشند. یا افراد تحصیلکرده و شهری نسبت به دهاتی بازتر اند.    

  نقش قانون و شرع در الگوهای ازدواج

قانون مدنی افغانستان – مبتنی بر حکم شریعت- می گوید که مرد مسلمان می تواند با زن غیر مسلمان ازدواج کند. در حالیکه معامله برعکس این، غیر قانونی است. این قانون فرقی میان فرقه های اسلامی نگذاشته و می تواند هرمسلمان با مسلمان دیگر بدور از محورمذهب ازدواج کند. به این صورت اقلیت ها به صورت مشخص از گروه اجتماعی دارای حق برابر در ازدواج، بیرون می مانند. غیرمسلمانان نیز علاقه ای به این کار نداشته و قانون هم اجازه نمی دهد که مرد غیر مسلمانی زن مسلمان داشته باشد. (ماده های 92، 93 قانون مدنی افغانستان) اگر از نگاه  جندر نگاه کنیم، این قانون مردسالار نبوده و به اجتماع زنان شرایط و محدودیت های را وضع می کند. پس تا این حد، شرع و قانون نیز رابطه میان دو طرف متقاضی ازدواج را محدود می کند.

عوامل تاثیر گذار بر الگوهای ازدواج در افغانستان (3)

  تاثیرخرده فرهنگ ها در ازدواج

منظور از خرده فرهنگ ها، تفاوت های جزیی میان رسم و رواج های اقوام و اتینک ها می باشد. مثلا ممکن است اخلاق و رفتار دختری که دریک خانواده ولایت خوست (ولایت شرقی نزدیک به پاکستان زنده گی می کند و سخت تابع شرایط و سنت های قبیلوی است) با یک بچه شهری تفاوت کند. علاوه برآن میزان تاثیر پذیری های شهری ها را نیز دهاتی ها نمی توانند قبول کنند. طرز لباس پوشیدن، نحوه زنده گی عادی تاجیکان از پشتون ها متفاوت است. یا در مثال دیگری سطح زنده گی و اقتصادی یک خانواده معمولی هزاره با یک پشتون هم سان نیست. به همین خاطر ترتیب و نحوه زنده گی هزاره ها با پشتون یکسان نمی باشد. از این که مذهب نیز جزی فرهنگ روزانه افراد گردیده است، اقوام نیز نمی خواهند که تغیر فرهنگ و نحوه زنده گی داده و با خرده فرهنگ ها دیگر قاطی گردند. به عنوان نمونه در عبادات (عید فطر) شیعیان هیچگاهی با امر حکومت مرکزی عید را برگزار نمی کنند. یا مراسم عاشورا (به عنوان یک فرهنگ شیعی) به وسیله سنی ها مراعات نمی گردد. ازاین که جامعه کنونی تازه از بستر جنگ رهیده است، هنوز این خرده فرهنگ ها در فرهنگ عمومی منحل نگردیده است. بنابراین هرکی بهتر می داند که در لاک خود باشد و بی درد سر. دراین میان نقش دانشگاهیان و روشنفکران شاید برجسته تر باشد. زیرا که آنها کمتر روی خرده فرهنگ ها حساب کرده و قصه مذهب و قوم را – تا حدی- مفت می خوانند. پس اگر استثنای دراین بخش لازم باشد، همان ازدواجی است که میان تحصیلکرده ها و افراد خبیر – اگر اختیار شان را از قوم و خانواده گرفته باشد-  مطرح است. یا در مثال دیگر اکثرا مقامات دولتی و سرمایه داران – با توجه به سابقه فعالیت شان – میان شان دوستی برقرار می کنند. این یکی بیشتر درزمان رژیم کمونیستی سابق اتفاق افتاده است. زیرا که افراد و احزاب آنروزی قومیت ، مذهب و خرده فرهنگ ها را بر اندیشه هایشان برتری نمی دادند. نمونه های از آنها نیز داریم.     

سطح اقتصاد؛ الگوهای ازدواج

خانواده 70-80 درصد اقتصاد افغانهای دهات روی زراعت – به طریقه سنتی و نا صنتعتی شده – استوار است. اما در میان شهری ها خدمات، تجارت، تولیدی ها، حمایه نقدی از کارگران خارج از کشور این فیصدی را پر می کند. در عموم با توجه به سابقه تاریخی کشور، پشتونها چون در راس قدرت بوده اند، از سایرین مایه دارتر و با اقتصاد قوی تر هستند. در ضمن چون اکثر زمین های زراعتی دهات را نیز – با استفاده از زور حاکمان آنروزی- در قبضه دارند، اقتصاد زراعتی انها نیز بر دیگران می چربد. پشتون ها در اوایل رشته های کاری تجارت و سرمایه گذاری را نیز بدست گرفته اند. بنابرین اغلب کمتر اتفاق می افتد که پشتونی با دختر هزاره یا ازبکی (به درجه چهارم اقتصادی) ازدواج کند. اما درمیان تاجران تاجک و پشتون ممکن است که با استفاده از رابطه تجاری شان پلی دوستی ایجاد گردد. زیرا که آنها مشکلات مذهبی، خرده فرهنگی، ندارند. اما درکل افغانها می کوشند که مصداق "سنگ کلان علامه نا زدن" قرار نگیرند. برخی اوقات همکاران بخش خدماتی که دارای عین سطح درآمد باشند، ممکن است با هم ازواج کنند. به این صوررت این یکی هم یک استثنا است. بنابرین - آنطوری که در سایر جاها نیز معمول است-  دهقان زاده ای باید با دهقان زاده ازدواج کند. زیرا متاسفانه این تابوی بشری است ! افغانستان نیز این حلقه بدور نمانده است.

عوامل تاثیرگذار بر الگوهای ازدواج در افغانستان(2)

         نقش مذهب در ازدواج 

در افغانستان مذاهب متفاوت وجود دارد. قانون اساسی مذهب رسمی را اسلام با دو رویکرد شیعه و سنی اعلام کرده است. علاوه برآن هندو ها، سیک ها،  مسیحی هم در افغانستان وجود دارد. اکثر مردم سنی (حنفی) مذهب اند. پیروان اسلام درمیان یکدیگر رابطه اجتماعی و عادی دارند. اما یک دختر سنی با یک پسر شیعه، اکثراً- ازدواج نمی کند یا برعکسش. اگر چند از نگاه قانونی مانعی برای ازدواج بین شیعیان و سنی ها وجود ندارد، اما عدم درک شفاف از مذهب یکدیگر و جنجالهای سیاسی و مذهبی که با استفاده از تفاوت مذهبی درجنگ های داخلی وجود داشته، مردم ترجیح می دهند که با همزاد و هم مذهب خود ازدواج کند. علاوه برآن شاید تفاوت های جزیی (عبادات، ...) مانع بزرگ در زنده گی به وجود آورده یا سرنوشت بچه های دورگه سنی و شیعه را دچار مشکل خواهد شد. رابطه ازدواج میان اقلیت ها و اکثریت ها به مشکلی برقرار می گردد. در این جا هم شناخت خانواده ها و افراد از یکدیگر، سطح فرهنگ ... دخالت داشته و پرده ستبر تابوهای قومی- مذهبی را می درد. اما کی ها سنی و کی شیعه است؟

تاجیکان، پشتون ها، ازبکان سنی مذهب اند. آنها اکثریت را در برابر اقلیت های قومی چون هزاره، ترکمن، ایماق، اعراب تشکیل می دهند. حال سوال این است که با این همه تفاوت ها  رابطه میان هم مذهب ها چطوری است؟

هم ­مذهب ها نیز رابطه خوبی میان شان ندارند.درافغانستان حرف اول در جهت تضاد را، محور قومیت و منافع اقتصادی ... می زند تا مذهب. اما بازهم استثنانات وجود دارد. اما درکل خانواده ها ی هم مذهب/ افراد هم مذهب به مقایسه دیگر مذهبیان- زودتر با هم توافق می کنند. چه بسا دراین مواقع تضادهای زبانی دخالت کرده، مانع برقراری رابطه ازدواج می گردد. برخی از خانواده ها حتی بر مشکل زبان نیز غلبه کرده اند. این بحث را در بخش زبان دنبال می کنم .

پس مذهب نیز به درجه دوم فکتور اساسی در برقراری یا ویرانگری رابطه ازدواج و دوستی نفش دارد. هر شهروند   با توجه به سابقه های ذهنی و جنگ ها و تضادهای مذهبی- تلاش دارد که با هم مذهبش ازدواج کند. البته استثانات را از یاد نبرید

نقش زبان در ازدواج 

تضاد های زبانی در پیوند با اختلافات قومی منجر می گردد که  افغانان کمتر مایل به ازدواج به نا همزبانش باشد. در افغانستان دو زبان پشتو(زبان اکثریت) و زبان فارسی عمومیت دارد. در دوایر دولتی و شهرها فارسی تکلم می شود و پشتو بیشتر در دهات صحبت می شود. تاجیکان و هزاره ها فارسی زبانند. پشتون ها پشتو صحبت می کنند. ازبک ها به زبان ازبکی (لهجه ای از زبان ترکی مغولی) صحبت می کنند. ترکمن ها لهجه ترکمنی خود را دارند. علاوه برآن لهجه های بلوچی، عربی،  نورستانی... نیز وجود دارد(مال اقلیت ها.) اما تاثیر زبان روی ازدواج چطوری است؟

فرد قبل ازاین که قصد ازدواج با شما را داشته باشد، معمولا  هویت قومی شما را تشخیص می دهد. درین حالت شخص قبل ازین که به زبان فکر کند به قومیت و مذهب، فرهنگ، خوی و عادت شما فکر می کند تا زبان. حال، بعد ازاین که او مسایل مذهب، قوم ... را در ذهنش حل کند، نوبت تفاوت زبانی می رسد. بنابرین زبان در ازدواج نقش کمرنگتر از مذهب، قوم ... دارد.

خانواده های محدود توانسته اند بر این همه پیش داوری ها و انزوا اندیشی برهد. در مزارشریف خانواده ای را ملاقات کردم که پدر هزاره بود و مادر پشتون. پدر و ماد به شکل و مذهب خود عبادت می کردند . جالبتر این که در محیط خانواده بنا برتوافق- پشتو صحبت می کنند اما بیرون از خانه با فارسی- دری. حال این استثنانات را نباید کلیت داد. درکل تفاوت زبان نمی تواند عامل برابر با مذهب و قومیت باشد. دردهات که اکثرا زبان هم را نمی دانند، ازدواج میان دو نا همزبان کمتر اتفاق می افتد، اما در شهرها از این که پشتو نها اکثراً فارسی می دانند، مشکلی خاصی دراین مورد حس نمی گردد.

درنتیجه اگر یک دختر فارسی زبان از بچه پشتو زبان خوشش بیاید، و پدر با سابقه های ذهنی قومیت، فرهنگ ... برخورد کرده و امید می رود که آنها زوج {خوشبخت با بدبخت } شوند!

عوامل تاثیر گذار بر الگوهای ازدواج (1)

یاد داشت: چند روز قبل دوستی از ایران درمورد الگوهای ازدواج سوال کرده بود. سرفرصت این مطلب را نوشتم. می خواهم با شما هم شریک کنم.  (احسان)

دختر و آب پیش خانه قدر نداره!

این ضرب المثل برخاسته از زبان فارسی- دری { به لهجه هزاره گی} است. می خواهم درمورد الگوهای ازدواج مطلبی بنویسم. جوانان، میانسالان و پیران افغانی تابع چند فاکتور اساسی درزمان انتخاب همسر/ شوهر می باشند. قومیت، مذهب، زبان،خورده فرهنگ ها، سطح اقتصاد خانواده ها/ اشخاص، علایق شخصی و خانواده گی، قانون مدنی و شرعی  و { به ندرت} اندیشه ها تاثیراساسی روی گزینش آنها دارند. روی تاثیر وسایل ارتباط جمعی و باز شدن روابط میان زنان و مردان در ادارات ، انترنت... نیز حرفهای خواهم داشت. در زیر هرکدام آنها را شرح می دهم.

1-     تاثیر قومیت بر الگو ازدواج

 افغانسان خانه اقوام و اتنیک های متفاوتی است. معمولا در جامعه ای چون افغانستان که در مرحله توسعه ای و پیشرفت دوران کشاورزی قرار دارد، خرد و عقل جمعی، روابط قومی و سلیقه های خانواده و بسته گان روی فرد تاثیر دارد. به همین خاطر ما کتله های جدا بافته ای قومی با مشخصات نستباً- متفاوت داریم. مثال می زنم: تاجیکان بیشتر متمایل اند که به لهجه کابلی- تاجیکی حرف بزنند و به مد روز لباس بپوشند. اما برای یک پشتون مشکل است که درصورت امکان، فارسی حرف بزند یا از لباسهای سنتی اش فاصله بگیرد. مثال دوم را درمورد ازدواج از متن یک خاطره ام می گویم. پارسال آشپز دفترمان می گفت که آنها (پشتون ها) ترجیح می دهند که با قوم و خویش خود ازدواج کنند. زیرا که اول یکدیگر را می شناسند و با خوی وعادات وفرهنگ یکدیگر آشنایند. در مرحله دوم لازم نیست که پای نا محرمی در خانه فردی (گویا آنها دامادی که خارج از حلقه بسته گانش باشد را غریبه حساب می کنند) به خانه کشانیده شود. این مساله درمیان هزاره های افغانستان عمومیت داشته، اما میزان پایبندی به آن به اندازه جامعه پشتون ها نمی باشد. به این صورت هزاره ها می کوشندکه دختران و پسران عمو، دایی ... با هم ازدواج کنند؛ ولی ممکن است که خارج از بسته گانش نیز دختر بدهند و یا با دختری ازدواج کنند.  رابطه میان اقوام چطوری است؟

اقوام با توجه به بی باوری ها و عقده های که از دوران جنگ به ارث برده اند- به ندرت حاضر می شوند که با افراد قوم دیگر رابطه دوستی برقرار کنند. دراین میان میزان وفا داری به علایق و نگه داری این راز سر به مهر میان اقوام فرق می کند. مثلا به مقایسه اقوام ازبک و ترکمن، تاجیکان زودتر می پذیرند که با خانواده غیر از حلقه خود شان رابطه برقرار کنند. پشتون ها درین مساله خیلی حساس بوده و به ندرت اتفاق می افتد که پشتونی به فارسی زبانی رابطه دوستی / ازدواج برقرار کند. البته کسانی که شهری اند و دارای تجارب و تحصیلات عالی اند را به عنوان استثنا نباید از یاد برد. بنابرین اکثر افغانها تمایل دارند که با بستگان شان ازدواج کنند. اما ماجراجویانی نیز در مقابل این سنت جامعه می ایستد؟

ضرب المثلی که گفتم، مصداق همین است. اکثر افراد جوان و با دید بازتر نمی خواهند که با دختر عمویش ازدواج کنند. دراین زمان است که بقیه می گویند"دختر میان خانه = خانواده گی و آب پیش خانه = رودخانه ای که از دم در فردی بگذرد ، قدر = ارزش نداره." به این صورت برخی از موارد افراد به این سنت ها پشت پا می زنند. اما متاسفانه- این افراد انگشت شمار اند. اما اوضاع اقلیت های قومی چگونه است؟

اقلیت های چون هند، بلوچ، عرب... بیشتر در لاک خود فرو رفته اند و به ندرت اقوام بزرگ به جز از رابطه های تجارتی و عادی- با آنها را بطه دارند. پس اغلب هندو زاده با هندو زاده ازدواج می کنند. نکته دیگر این که  اقلیت ها درمیان شان نیز رابطه درستی ندارند. آنها نیز نمی توانند میان شان رابطه ازدواج برقرار کند. اما چرا ؟ این هم علتی داره که در بخش قانونی برایت توضح می دهم.

درنتیجه می توان گفت که قومیت به عنوان فاکتور اولی راندمان بسامت ازدواج میان کتله های اقوام تشکیل دهنده جامعه افغانستان را دچار ایستایی کرده است.

 

برو قوی باش !

 

 

امسال روز زن افغانستانی درکنارگردهمایی های پراکنده و پوشش دهی ملال آور، با مرگ دختری دربستر خشونت های خانواده گی تجلیل گردید.

وقوع این حادثه همزمان با سخنان بی سروپی سخنرانان، اعلان نفرت از سلطه مردسالاری،حرکات سمبولیک استفاده جویان همرنگی اش را می نمایاند. با توجه به وقوع این گونه رخدادها من، قید"اغلب " را بکار برده ومی پرسم در روزی که بایدحقوق زن تجلیل گردد؛ چرا زنی مسبب قتل هم جنسش می گردد؟چه عوامل باعث می شود که زنان نه تنها درپی دفاع ازحقو ق شان نبوده،بلکه درراستا نقض ان نیز اقدام کند؟علت اجتماعی این حادثه چیست؟ آیا می توان مسایل اقتصادی وجنسیتی را دخیل دانست؟ مفهوم این گونه عملکردها چه می باشد؟ چگونه می توان چشمداشت مساوات حقوق زنان ومصون بودنش را ازتعدی  مردان وخود زنان را داشت ؟ آیا عملکرد نهادهای چون وزارت امورزنان می تواند راهی به پیش بگشاید؟اگر جواب مثبت است، چرا این  نهاد ها نمی توانند نقش موثر بازی کنند؟

 درجامعه سنتی و مردسالار افغانستان وقوع این گو نه حوادث جز جداناشدنی زنده گی روزمره زنان بوده وچه بسا که از8 مارچ سال قبل تا امسال ده ها مورد نقض حقوق زنان پوشش خبری یافته و یا دربا د خشم ناقضان حقوق بشر به دفینه ها سپرده شده اند! این یکی به لحاظ حساسیت زمان( درروز تجلیل ازحقوق زن) و نقش مجری ( زنی که مسبب غیرمستقیم قتل دختری بوده است )جدیدتر به نظر می رسد. کمتر اتقاق می افتاد که زنی به اثرخشونت های هم جنسش ازحقوق اولیه "حیات "محروم شود. واقعه خود کشی فاطمه 16 ساله گویای این حقیقت است که اهمیت حق زن وروز زن به معنی واقعی اش درک نگردیده وزنان حتی از"حق زنده گی آزاد"محروم" ساخته می شوند. معنی دوم این مرگ آنست که زن حق زنده گی ازاد را نداشته وهیچ منبع مطمین نمی تواند ان را تضمین کند. زیرا فاطمه درخواست کمک نموده، کسی باوی همکاری نشده است. به سومین عبارت زنان حق ندارند خارج ازحیطه فرض شده قدم بگذارند.درغیرآن باید زیر آماج  خشونت های خانواده ،رسوم نا پسند جان دهند

اکثرزنان افغانی زنده گی شان درسایه اعمال مردانی رقم می خورد که کمتربه فکربازگردانیدن حقوق زنان می باشند.ازطرفی منطقی نیست که در  کشاکش وتضاد نوعی – جنسی، زنان منتظر شگفتن مقوله " تفویذ حقوق"شان باشند. برعکس باید بپا خاسته حقوق شان را خودبدست آورند.

با اشاره به تجلیل نمادین روززن، بهتر بود که پروژه اقتصادی برای خود کفایی اقتصادی زنان، برنامه های ارتقا ظرفیت ، نهادهای تحقیقاتی درمور د حقوق اساسی زنان و راه های تبلیغ در جامعه ، انستیوت ها ودانشکده های مخصوص زنان درین روز افتتاح می شد. زنان به عوض استدیوم ها وشعارسردادن بدون نتیجه، درکارخانه ها و دانشگاه ها اینده شان را رقم می زنند. زیرا زمانیکه  نیازمند ی های اقتصادی، بی خبری ازحقوق اساسی، رسم های نا پسند ومخل حق اساسی زنان ازمیان برود، زمینه تحصیل حقوق مساعد می گردد .

نهادهای مدنی ومدافعان حقوق زنان درانجام مسوولیت های خویش پوشالی عمل می کنند.عجیب تر ازان نماینده های زنان درپارلمان نیز دست به الاشه زده ویا دربند تامین منافع شخصی ویا آنانی هستند که ماهرانه حلقه نقض حقوق زنان را تنگتر می کنند. بنابرین وزارت امور زنان ، نهاد های مدافع حقوق مدنی وحقوق زنان ونماینده های زنان درپارلمان مقصر اصلی نقض حقوق زن هستند. آنها تاکنون نتوانسته اند  درحلقه کوچک پارلمان " زن بودن" ، " حقوق زن " را ثابت کنند. پس می توان گفت که این خود زنان است که حقشان را نقض کرده ونمی توان نقصیر را به مولفه های فرهنگی ومردسالاری ربط داد.

من نمی خواهم بعنوان یک مرد بنویسم؛ بلکه شیوه تحقیق را تعقیب می کنم. با توجه به عملکرد وکیلان زن تنها سواد وتحصیل نمی تواند برای احقاق حقوق زنان درجامعه کاری ازپیش ببرد. باید مقوله " زن بودن وبشر بودن " درمرحله اول درحق زنان نیزمطرح شده وازحق مساوی با مردان برخوردارشوند.زنان افغانستان باید تحقیق عمیق درمورد موقف اجتماعی شان، مشکلاتی که درراه توسعه وپیروزی جنبش ها حقوق زنان را  با استفاده از تجارب نهضت زنان سایر کشورها انجام دهند . دراین صورت آنها با پیوند به زنان سایر کشورها خود را به عنوان " بشر آزاد وبرخوردار ازحقوق مساوی بامردان " شناخته و خود درصدد احیا حقوق شان برخواهند آمد. زنی هم جنسش را با اعمال خشونت ها از زنده گی محروم نخواهد کرد .

اگر بخواهیم جامعه ایده آل با حقوق وامتیازات مساوی برای مردوزن را تجربه کنیم؛ باید قبل ازهمه دید اجتماعی شهروندان نظر به یکدیگر تفاوت نموده و معیار جنسیت ازمیان برداشته شود.بهتر است خود زنان بپا خاسته و بر مقوله " برو قوی باش !"بیشتر تمرکز کنند.