احسان حسینی

معرفی کتاب

این کتاب در جنوری سال 2011 به زبان انگلیسی در آمریکا نشر شده است. نویسنده ی کتاب "بروس رایدل" پژوهشگرارشد مرکز تحقیقاتی (SABAN) برای امور سیاسی خاورمیانه در بنیاد تحقیقاتی بروکینگز است. اثر توسط بهارمهر و تابش فروغ به دری- فارسی برگردانیده شده و انتشارات امیری آن را در بهار 1391 طی 310 صفحه به قطع وزیری در کابل نشر کرده است.

اثر، شامل مقدمه مترجمان، مقدمه نویسنده برای نسخه دری- فارسی و مطلبی از نویسنده در مورد دستگیری اسامه بن لادن در اسلام آباد، هفت فصل، یک نتیجه گیری و کتابنامه است. اسامی رییسان آی ایس آی و روز شمار وقایع مهم پاکستان در آخر کتاب ضمیمه شده اند.

این نقد شکلی، بر نسخه­ی دری- فارسی کتاب نوشته شده است. کتاب در کنار محاسنی چون قطع مناسب جلد، فونت خوب، مشکل های ویراستاری و برگردان غلط برخی از کلمات را شامل می گردد. زبان ترجمه، دقیق،‌ سنجیده، رسا و یک دست نیست. مشکلات تایپی درمتن کتاب دیده می شود. اسم های را که معادل جاافتاده­ی آنها را در زبان دری- فارسی داریم به شکلی نوشته اند که انگلیسی زبانان، آنها را تلفط می کنند. برخی از جمله ها بی ربط اند و کلمات آن، مفهوم یگانه و مرتبط به هم را        نمی دهند. اندازه ی حروف در تمام صفحات به یک اندازه نیست.

از نگاه روش شناسی، از مصاحبه با افراد، اسناد و مشاهدات شخصی در چارچوب روشهای کمی و کیفی استفاده شده است؛ کاری که با توجه به نتیجه ی تحقیق، کافی و درست به نظر می رسد.

مترجمان، هدف ترجمه این اثر را آشنایی افغانان با کشور پاکستان خوانده است  و آشنا کردن افغانها به نگاهی که پاکستانی ها به افغانستان دارند. بروس رایدل در مقدمه، یادآوری می کند که خوشحال است اثرش در افغانستان هم نشر می شود. وی ادعا می کند که "امروزه امریکا در افغانستان در یک جنگ نیابتی بر ضد ارتش و دستگاه های اطلاعاتی پاکستان می جنگند." این مورد یکی از نقص های فنی است که نشان می دهد نویسنده به عنوان یک محقق، مستقل نبوده بلکه برخلاف ادعایش از موقف آمریکاییان سخن می گوید.

بروس رایدل قبل از شروع فصل اول، به یادآوری ای از اسامه بن لادن و مخفیگاهش در ابیت آباد اسلام آباد می پردازد. وی در این بخش از سوالات مردم بعد از مرگ اسامه بن لادن نوشته است. این مطلب پیش درآمدی است بر فصل های بعدی که طی آن نویسنده می خواهد معماها و چالشهای رابطه امریکا و پاکستان را به بحث بگیرد و بگوید که چگونه پاکستان به اثر اشتباهات امریکا، به خطرناکترین کشور جهان تبدیل شد.

این کتاب برای کسانی که می خواهند روابط سیاسی و دیپلماتیکی میان کشورهای افغانستان، پاکستان و امریکا را بدانند، مناسب است. برای روزنامه نگارانی که در کشورهای خاورمیانه، جنوب آسیا کار می کنند هم منبع مفیدی است؛ همانطوریکه مورخین این مرز و بوم ها می توانند از آن کار بگیرند. به سبب سکته گی ها و نواقص فنی در ترجمه و بیان مفاهیم، توصیه می شود که اصل متن انگلیسی آن را مطالعه نمایند.

فشرده مباحث فصلها

فصل اول کتاب با یادآوری خاطرات سفرهوایی نویسنده با رییس جمهور اوباما همراه است. نویسنده، به عنوان مشاور، پاکستان را به اوباما چنین معرفی کرده است:"زادگاه جهاد اسلامی و در حال حاضر مرکز رستاخیز و بسترمناسب برای تروریزم و خطرتاک ترین کشورجهان که واضحاً کلید شکست و نابودی القاعده و گروه های بزرگ تر را به دست دارد."

نویسنده ادعا می کند که ایالات متحده همواره با پاکستان رویه های متفاوت و متضاد سیاسی و حمایتی داشته است. در صفحه های بعدی، تشریح این گفته های ضد و نقیض است تا مشخص کند که چرا اداره های سیاسی امریکا یکی پی دیگری دولت های غیرنظامی پاکستان را نادیده گرفته اند. نویسنده برای رسیدن به هدف و پرده برداشتن از گذشته و اکنون پاکستان، بخش اول فصل را به شناخت پاکستان اختصاص داده است. قسمت دوم به بررسی مناسبات امریکا و پاکستان طی دونیم دهه پس ازاستقلال سیاسی آن کشور است.

فصل دوم ازنقل خاطرات روزانه ی نویسنده در یکی از دفاتر سازمان سیا در لانگلی ویرجینیا شروع می شود. فصل درمورد ذوالفقار بوتو و فعالیت هایش (تشویق دانشمندان پاکستانی به ساختن بمب اتومی و جلب همکاری چین دراین رابطه) معلومات می دهد. معلوماتی درمورد بیوگرافی جنرال ضیا، نخست وزیر پاکستان و حامی گروه های افراطی، استفاده از کمک های امریکا برای جهاد افغانستان درشورشهای کشمیر دراین فصل آمده است. تبعات این برخورد برای جامعه ی پاکستان، افغانها، کشمیرها و رابطه­ی امریکا و پاکستان دربخش دیگر این فصل جا داده شده است.

سومین فصل به نام "جهاد عمر" با توصیف خاطرات ملاقات بروس رایدل با بی نظیربوتو، نخست وزیرفقید پاکستان و انتقادات وی از آمریکا باز شده است. به قدرت رسیدن بوتو بعد از انتخابات 1988 به اثر مرگ ضیاء و تغییرات جهانی، به گفته ی نویسنده، بوتو را کمک کرد که نخست وزیر پاکستان شود. نویسنده ادامه می دهد که بی نظیر همراه با درک تنش ها و بدگمانی های که روی سازمان سیاء و ارتش داشت به این نتیجه رسید که مجاهدان افغانستانی می خواهند تمام افغانستان را به تصرف درآورد. پس شروع به حمایت از وی کرد.

فصل معلوماتی درمورد رواج افراطی گرایی در جامو و کشمیر باهمکاری آی ایس آی و گروه های افراطیی چون لشکر طیبه و حزب المجاهدین و هم چنان فعالیت های آنها (ربودن خارجیان در کشمیر و انجام عملیات تروریستی درهند) را در بر دارد. نحوه به قدرت رسیدن نوازشریف بعد از اخراج بوتو به همکاری مذهبی ها و هم چنان موانعی که لایحه ی پرسلر آمریکا پیش روی جورج بوش برای همکاری مالی با پاکستان گذاشته بود در این فصل آمده است.

روابط عمیق و عاطفی و تاثیرگذار بن­لادن و ملاعمر به دنبال می آیند. به نقل از کتاب، ملاعمر درمورد حفاظت از بن لادن گفته است:"نیمی ازکشور من دراثر دو دهه جنگ ویران شده است؛ اگر نیم دیگر آن هم چنان درتلاش حفاظت از آقای بن لادن ویران گردد، من حاضر به این قربانی هستم."

فصل چهارم با یادآوری خاطره دیدار  رییس جمهور کلینتون از هند و پاکستان شروع می شود. معرفی خاستگاه خانوادگی- اجتماعی پرویزمشرف و رقابت و جنگ قریب الوقوع کارگیل و هم چنان کمک مشرف در دستگیری برخی از سران القاعده و طالبان در پاکستان بخشی از بحث است. نویسنده ادعا می کند که "اسلام آباد با فکر باز و درست، طالبان را به مثابه راهبرد بهتر به منظور تجهیز دوباره و ابقای یک سرمایه ممد در بازی افغانستان نگهداشت. برای این که مقام های افغانستان را در خلا نگه دارد، مشرف به ساده گی حضور طالبان را درکویته و یا کدام جای دیگری درپاکستان انکارکرد."

رسوایی و معامله هسته یی عبدالقدیر با کوریای شمالی، ایران و لیبیا همراه با حمله ی امریکا به عراق و تبعات منفی آن روی افغانستان، مرگ مرموز بی نظیربوتو و نتایج گزارش سازمان ملل در این مورد بحث های بعدی اند.

جریان قتل احمدشاه مسعود، قوماندان جبهه ی ایتلاف شمال در مقابل طالبان و تاثیرات بر طرفین جنگ هم در این فصل بررسی شده اند. تخریب تندیس مجسمه های بودا در بامیان هم در این فصل بازتاب داده شده است. اسامه که درمحل بوده است تا صحنه ی فرو ریختن بت ها را بیبند،‌ پیروزی ملاعمر را در"ویران کردن خدایان دروغین مرده، کر و گنگ،" تبریکی داده و به وی گفته است که حالا "نوبت ویران کردن خدایان دروغین زنده "ایالات متحده" است.

فصل پنجم با یادآوری از ملاقات نویسنده با باراک اوباما و یوسف رضا گیلانی و هییات همراهش شروع شده است. آنها روی قانون کری- لوگار صحبت کرده اند؛ قانونی که زمینه همکاری اقتصادی بیشتر امریکا با پاکستان را هموار کرد. به ادعای نویسنده به این گونه بوده است که "فصل تازه ی در حماسه ی هم آغوشی های پاکستان- آمریکا" آغاز شده است. شاید نویسنده عنوان کتاب را هم بارمعنایی و عنوان این ملاقات گرفته باشد.

سپس نویسنده 5 "شاخه" یا "چهره" ای مبنایی القاعده و گروههای افراطی را بیان می کند. نتیجه گیری نهایی نویسنده این است که "جهاد جهانی یک امر جهانی است که پاکستان به عنوان مرکز این رستاخیز باقی می ماند و در آینده ی این حرکت هم مرتبط به پاکستان خواهد بود."

فصل ششم با تعریف خاطره ای از ملاقات نویسنده  از ملاقات بی نظیربوتو و هیلاری کلینتون شروع    می شود. نویسنده، پیروزی جهادی ها در افغانستان را تسلط یک فرقه ی ستیزه گر ارتش پاکستان یا یک جنبش اسلامی سنی مذهب به رهبری طالبان دانسته و آن را نه تنها برای پاکستان مخرب می داند، بلکه برای جنوب آسیا، مرزهای خاورمیانه، اروپا و چین و ایالات متحده امریکا خطرناک گفته است. وی، این "کابوس" را "سناریوی حتمی و اجتناب ناپذیر" توصیف کرده و این پدیده را نیازمند تشخیص و بحث می داند. به همین خاطر در این فصل چنین ارزیابی تشخیصی را انجام داده است.

اگر گروه های مذهبی در پاکستان موفقیت بیشتر بیابد،‌ به نظر نویسنده "یک پاکستان جهادی با شماری از هم آمیزی های خشونت و ارعاب پدیدار خواهد شد." رایدل می نویسد که سهل ترین راه برای انجام این کار، یک کودتای نظامی دیگر به رهبری یک جنرال الهام گرفته از اندیشه ضیاء خواهد بود. راهکرد دیگر به میان آمدن این گونه دولت را نویسنده در سایه ی "یک پیروزی شورش گرایانه" می داند.

بروس رایدل، سپس، پیشبینی می کند که اگر این بار به هند حمله شود، هند آرام نه نشسته و ممکن است این "برگ برنده" ی به دست روسیه در مداخله به منطقه از طریق هند کرده و " به یک رستاخیز تبدیل گردد."

نویسنده به نحوی غیرمسقتیم بحث "هم آغوشی مرگبار" پاکستان و امریکا را به میان کشیده و از چشم پوشی های علنی روسای جمهوری های آمریکا به خاطر نادیده­ گرفتن کودتاها، قتل عام بنگلادیش ها و به میان آوردن طالبان انتقاد می کند. وی می افزاید که برای بیرون رفت از این معضله باید روابط امریکا "بریک پای بست بیشتر پایدار و سازگار استوار باشد و شفافیت، محک یک تعهد پایدار به حاکمیت غیرنظامی در پاکستان باشد."

آخرین فصل، با بیان خاطره ی دیدار اولین هییات اعزامی پاکستان بعد از روی کارآمدن اداره­ی اوباما شروع شده است. سپس نویسنده  به "فقدان اعتماد" در ذهن پاکستانی ها نسبت به امریکا اشاره کرده است. این، دلیل شده است که این فصل را اغلب بر شنیده های خود از گفتارهای پاکستانی ها نسبت به امریکایی ها اختصاص دهد. تمرکز دیگری این فصل روی مشکلات بازدارنده ی توسعه پاکستان میباشد. کمبود آب و رشد سریع جمعیت از جمله آنها می باشند.

نویسنده به نتایج تحقیقاتی اشاره می کند که میان مردم و رسانه های پاکستان، آمریکا به متعهد ناپایدار معروف است (90 درصد فکر می کنند که امریکا امنیت پاکستان را به مخاطره می اندازد.) وی هم چنان این بدگمانی و بی اعتمادی را رخنه یافته در اردوی پاکستان می داند. چنانچه ارتش پاکستان از سرازیر شدن کمک های اقتصادی امریکا بعد از رفع لایحه پرسلر، خشنود نبوده است و مردم نام جورج دبلیو بوش را همراه با اسم "موش" به زبان می آورده اند. به قول چارلی چاپلین، آمریکا  با "پول"، "مقام" بدست آورد، اما " احترام" و حس پیروی کردن پاکستان را نتوانست کسب کند.

بروس رایدل در این بخش رایزنی های در مورد نحوه برگردانیدن صلح در جنوب آسیا دارد. به نظر وی از جمله موانعی که این صلح است با آن روبرو است، مشکلات مرزی پاکستان با دو همسایه اش (افغانستان و هند) است. نویسنده پیشنهاد می کند که آمریکا شرایط را به پذیرش رسمی خط دیورند به عنوان مرز رسمی میان افغانستان و هند آماده کند. دراینجا وی می گوید که آمریکا باید "پیش نویس صلح" میان پاکستان و افغانستان را آماده کند. این مطلب نشان می دهد که بیطرف بودن محقق زیر سوال است و یا حداقل وی برای آمریکا همان نقش بزرگ را می خواهد که انگلستان در زمان به میان آوردن خط دیورند داشته است. وی درمورد مرزکشمیر می گوید که امریکا با استفاده از نفوذی که در معامله انرژی هسته یی روی هند دارد، باید به این کشور فشار وارد کند تا "مرزکنترول" را به عنوان مرز اصلی و دایمی قبول کنند.

نتیجه گیری

در آخر، بروس رایدل می نویسد با آنکه پاکستان از سه دهه گروهای جهادی را درخود جا داده است، همواره از امریکاییان امتیاز گرفته است. وی، اما، هشدار می دهد که "نبرد برای روح پاکستان در راه است."

لینک مرتبط به موضوع