نامه هفته (عیدانه)

یاد داشت: این هفته به پاس رسیدن عید فطر می خواستم که درمورد رسم برگزاری جشن عید فطر بنویسم. بعد از 5 روز غیببت امروز سراغ وبسایت فارسی بی بی سی رفتم. مطلب خوب و جامعی در این مورد نوشته شده بود. پس گفتم که وقت ضایع نشده؛ آن را اینجا بگذارم. ممنون از آقای روح الامین امینی برای زحمت کشی روی نوشتن مطلب.

لینک مطلب : http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2010/09/100909_k01_afghan_eid.shtml

"عید در واژه نامه ها به معنای "جشن" و "روز جشن" آمده است. دکتر حسن عمید هم در فرهنگ لغت مشهورش در بین فارسی زبان ها عید را جشن، روز جشن یا هر روزی که در آن یادبودی باشد از خوشی و شادی برای گروهی از مردم معنا کرده است.

مردم کشورهای فارسی زبان هم مانند همه مردم دنیا دارای اعیادی هستند که بعضی از این اعیاد حتی به پیش از ظهور اسلام بر می گردد و در قسمت هایی از این جغرافیای بزرگ زبانی مثلا روزی مانند نوروز هنوز به گستردگی تمام جشن گرفته می شود.

اما در افغانستان بزرگ ترین جشن ها "عید قربان" و "عید رمضان" است. اعیادی اسلامی که همه مسلمانان جهان در آن روزها جشن دارند و در کنار یک سلسله اصول و آداب دینی و فرهنگی را اجرا می کنند، مانند ادای نماز عید، قربانی کردن حیوانات و فطریه دادن و پاککاری و خانه تکانی.

همچنین، مردم در این روزها، برای پذیرایی از مهمان هایی که به دیدار آنها می آیند، از پیش شیرینی و تنقلات تهیه می کنند، لباس نو می پوشند؛ به دیدار هم می روند، سری به اهل قبور می زنند، برای رفع کدورت ها و کینه ها روبوسی می کنند، بزرگترها به کوچکترها عیدی می دهند و خلاصه روز از نو می شود و روزی از نو.

اما این اعیاد به مرور زمان ویژگی های خاصی هم در کشورها و حتی شهرهای مختلف پیدا کرده است. به طور مثال در بعضی از ولایت های افغانستان رسم بر این است که در روزهای جشن عید قربان اگر هر ساعتی از روز برای بازدید به خانه کسی بروی برعلاوه شیرینی ای که در نظر گرفته شده، معمولا دست هایت را می شورد و سفره شوربا را هم پهن می کند.

یا در بیشتر روستاها و گاهی شهرهای افغانستان رسم بر این است که در روزهای عید وقتی به خانه کسی می روی یک بشقاب شیرینی یا میوه خشک (آجیل) روبرویت می گذارد که مخصوص توست، به این معنا که مشمول ضرب المثل "خوردن حلال، بردن حرام" نمی شوی؛ اگر خواستی می توانی بخوری و اگر خواستی می توانی در جیبت بریزی و با خود ببری، حتی گاهی هم مجبوری ببری وگر نه صاحب خانه ناراحت خواهد شد.

در نقاطی از افغانستان رسم بر این است که کودکان را جز وقتی که قرار است به خانه نزدیکان بروند با خود نمی برند و وظیفه دید و بازدید در روزهای عید معمولا به گردن پدر یا پدر بزرگ و یا هم پسر بزرگ خانواده است که بین خود نوبت می گذارند، به این شرح که یکی باید در خانه باشد تا از مهمان هایی که برای عیدی می آیند پذیرایی کند و یکی دو نفر هم به خانه های اقوام و آشنایان می روند.

عید کودکان، جذاب و پررنگ

کودکان به همان قول معروف دنیای خودشان را دارند. یکی از نکاتی که اگر به دقت مدیریت نکنند ممکن است کلاه شان پس معرکه بماند گرفتن عیدی است که البته شیرین ترین بخش عید برای آن ها به شمار می رود؛ به این دلیل که مقدار عیدی های گرفته شده متضمن چگونه گذشتن روزهای عید است.

مادران خانواده معمولا از قبل تخم مرغ هایی جوش می دهند. تخم مرغ هایی که یا موقع جوشیدن از پوست پیازی که همراه شان جوشیده است رنگ گرفته اند و یا هم این که بعدا به شکل های مختلف رنگ می شوند. این تخم مرغ ها قسمتی از عیدی کودکان به شمار می رود که می توانند با آن ها بازی جالبی داشته باشند.

عید کودکان در افغانستان

مرغ جنگی یکی دیگر از تفریحاتی است که در نقاطی از افغانستان رایج است که تا اندازه زیادی ویژه بزرگ سالان است و شرط بندی هایی را هم در پی دارد. خوب ظاهرا این جمله ارتباطی به آنچه تا این جا گفتیم نداشت اما می خواهم بگویم وقتی پدران بازی ای به نام مرغ جنگی دارند بچه ها هم باید بازی ای به نام تخم مرغ جنگی داشته باشند یا به عبارت معکوس این همان تخم مرغ باز است که مرغ باز می شود.

خلاصه یکی از بازی های بچه ها به خصوص در روزهای عید تخم مرغ جنگی است، به این شرح که یکی از طرفین بازی تخم مرغ جوشیده اش را پایین نگه می دارد و دیگری با تخم مرغ خود چند ضربه به آن می زند. هر تخم مرغی که شکست صاحبش بازنده است و باید آن را به طرف مقابل بدهد.

البته حاشیه های این بازی نیز جالب است، مثلا این که کی باید تخم مرغ خود را پایین نگه دارد و کی باید با تخم مرغ خود از بالا ضربه بزند یا کسی که قرار است از بالا ضربه بزند نباید ضربه بر تخم مرغ طرف را کج وارد کند. گاهی هم قرار گذاشته می شود که نباید چند ضربه آهسته زده شود با این وصف حتی اگر هیچ وقت این بازی را هم نکرده باشید با ظرایفی که شرح داده شد متوجه شده اید که ممکن است گاهی به زد و خورد هم کشیده شود.

در روزهای عید گاهی جوز (گردو) جنگی، تفنگ بازی، حتی اسب سواری و چرخ فلک سوار شدن هم جز بازی هاییست که بچه ها را سرگرم و شاد می کند. اما تمام لحظات و ساعت های روزهای عید برای بچه ها به این خوشی هم نمی گذرد، چون گاهی مجبور می شوند برای مهمان ها چای ببرند؛ از آن ها پذیرایی کنند و حتی کفش های مهمان ها را مرتب کنند یا در خانه باشند تا در را بر روی مهمان ها باز کنند.

عید زنان

اما نقش زنان در این روزها چیست؟ به خصوص در روستاها و حاشیه های شهرها، خسته کننده ترین نقش را آن ها دارند. چای دم کردن، ظرف و پیاله شستن، جارو و مرتب کردن خانه آن هم با این تعداد مهمانی که در روزهای عید رفت و آمد می کنند واقعا کار خسته کننده ایست در صورتی که از خانه تکان خورده هم نمی توانند چون ممکن است هر آن مهمانی بیاید.

زن ها و بچه ها معمولا صبح روز اول عید همراه دیگر اعضای خانواده به دیدار اقوام نزدیک می روند و زن ها دیگر اوقات سه روز عید را در خانه نشسته اند.

اما جذابیت عید برای آن ها از روز چهارم شروع می شود که درست نمی دانم تا کی ادامه پیدا می کند، فکر هم نمی کنم کس دیگری هم این مسأله را به خوبی بفهمد چون گاهی تا یک ماه بعد از عید هم به دیدار اقوام و آشنایان با عنوان عیدی می روند روزهایی که در قمست هایی از خاک افغانستان به آن روزها عید زنان می گویند."

درصدی خطا:74

بیست وهفتم سنبله نماینده گان شورای ملی را انتخاب می کنیم. معمولاً انتخاب، متبارزترین تجلی شخصیت یک فرد می باشد. آیا می توانیم نامزد واجد شرایط را انتخاب کنیم؟ کند وکاو روی معیارهای که یک رای دهنده باید داشته باشد موضوع محوری این مقاله است. جان استوارت میل برای رای دهنده گان معیارهای چون باسواد بودن، پرداخت مالیات و آگاهی سیاسی را تعیین کرده بود. در افغانستان اگرروی شرایط واجدان رای دهی بحث کنیم، نیزباید معیارهای را در نظرگرفت. من اینجا آنهای را واجد شرایط نیستند نام می برم. این کاری است که قانون باید درمورد آن سکوت نمی کرد. درحالی که قانون انتخابات صرف شرایط کاندیداتوری را مشخص کرده است. آیا باید حامیان گروه های ترور، متهمان جنایات جنگی و قتل عامها، قاچاقبران، فعالان ضد حقوق بشر، اختلاسگران، متعصبان مذهبی و قومی درشرایط برابربا شهروندان عادی درانتخابات شرکت کنند؟ بالاخره آیا حاضرید که 74 درصد بی سواد سرنوشت 26 باسواد را تعیین کند؟

از هفته ها به این سو شورشیان تهدید می کنند که مراکزرای دهی را به آتش کشیده و رای دهنده گان را خواهند کشت. حال، چطوری ممکن است که شورشیان حق رای دهی و رای گیری و حتی حق حیات مردم را سلب کنند؟ حقیقت مسلم این است که القاعده و طالبان با تکیه بر پناه گاههای در محلات مسکونی هوادارن شان این اخطارها را صادر می کند. پس آیا مناسب و عادلانه است که به این هوادران عین امتیاز شهروندی یک فرد عادی داده شود؟ چه تضمینی وجود دارد که حامیان به هواداری از طالبان رای ندهند! پس به حامیان مالی، تخنیکی و اندیشه ای شورشیان نباید اجازه استفاده از رای را بدهیم. زیرا آنها به شورش را صبغه قانونی خواهند داد. آنها (خوش به رضا یا ازسرترس) حقارت و بنده گی شورشگران را بر آزادی برتری داده اند. تا این حد هواداران، ظالم اند و زمینه ساز ظلم های بعدی وقانونی.

 یکی از وظایف پارلمان کنترول دقیق بر شفافیت کاری حکومت و بودیجه ملی است. اگر وکیلی خود مظنون یا متهم به فساد اداری باشد، آیا می تواند جلو فساد اداری را بگیرد؟ آیا افرادی که خود درفساد اداری،غصب املاک، منابع و آثارتاریخی آغشته اند، جز از تیپ و دسته خود به کسی دیگر رای نخواهند داد. چه که گفته اند " آب به آبریزه اش می افتد." درهردو صورت ما زمینه ورود نماینده گان ملوث به فساد اداری را برای نفوذ درشاهرگ توسعه، قانونیت و شفافیت مساعد می کنیم. پس بهتردور حلقه فساد گران و اختلاسگران را نیزحلقه کشیده و آنها را واجد شرایط رای دهی ندانیم.

علاوه برفساد، شورش ها و نا آرامی ها کشت، قاچاق و تولید مواد مخدرنام افغانستان را درصد جدول کشورهای سیاه نام قرار داده است. پس آیا باید اجازه داد تا قاچاقبران سرنوشت ملت را تعیین کنند؟ چندی قبل بی بی سی از نهایی شدن تحقیقی پرده برداشت که مطابق به نتایج آن طی 5 سال اخیرمیزان معتادان درکشور 50 درصد افزایش یافته است. بنابرین 1.5 میلیون معتاد درکشور داریم. حالا آیا افراد و حلقاتی که از دود یک پنجم ملت جیب پرمی کنند، امتیازانتخاب نماینده برای این ملت را دارد؟ نباید کسانی را که  قوت شان را در تضعیف اقتصاد ملی و بربادی سلامتی یک ملت می دانند، امتیاز رای دادن را داشته باشند. درغیرآن، این، قتل آرام یک ملت به گسترده گی قتل عامها و جنایات جنگی خواهد بود.

تنها حلقه های مواد مخدر درصدد از پا درآوردن قانونی ملت نیستند. بل، جنایتکاران جنگی وعاملان قتل عام ها، تزویرگران نیز چشم به آخرین نفسهای ملت دوخته اند. آنها با استفاده ازنفوذ سیاسی و موقف پارلمانی شان رییس جمهور را مجبور به اعلام عفو عمومی کردند. اما گویی دختری که مورد تجاوز جنسی قرارگرفته؛ مادرش را هم کشته اند، هنوز متجاوزان و قاتلان را نه بخشوده است! علاوه برآن آیا ممکن است قاتلی یک فرد عادی و قاتل ستیز را برهم نوعش ترجیح دهد؟ اینها بودند که با تحریک احساسات قومی به بشرکشی ها دامن می زدند. توجیه تحریک کننده گان آن بود که درمقابل تبعیض دیگران ازهم تباران شان دفاع می کنند! پس ما هم – به پاس خدمات بشرستیزانه شان- تبعیض مثبت قایل شده وعذر جنگ سالاران، آدم کشان و تزویرگران را با رای واحد خود و اجماع ملی بخواهیم.

کوری یکی از تبعات تعتصب ورزی است. معمولاً متعصبان – بدترازآنانی که آفتاب را به دو انگشت پت می کنند- حتی منکر شایسته سالاری و قانون مداری اند. پس لازم نیست که مشتی از کوران را صلاحیت تعیین سرنوشت چند دهه ای یک ملت را بدهیم. نقص تعصب گرایی را درترکیب حکومت و دولت کنونی افغانستان می بینیم. دموکراسی قومی کنونی ریشه درتعصب های قانونی شده دارد. زیرا برای کاستن عطش قدرت خواهی عده ای متعصب، رییس جمهور مجبور شده است متعصبانی را به عنوان سهامدار و سمبول حضور اقوام درقدرت سیاسی وارد نظام کند. به این صورت این فورمول ناکارآمد وضعیت کنونی را شکل داده است. این کوران "دیو و دد های" اند که نباید شانس رای دهی بیابند. برعکس، برای انتخاب درست بصیرت، خرد سیاسی، هم پذیری، وسعت نظر و سواد کافی لازم است.

هفته آینده انتظار می رود که 74 درصد شهروند بی سواد با 26 درصد تبعه با سواد نماینده گان پارلمان را انتخاب کنند. مطابق به آمار یونسکو نرخ سواد درمیان افراد بالاتراز 15 سال 26 درصد است.(گزارش امروزوبسایت بی بی سی) فکرکنید که اگر 74 درصد از رای دهنده گان بدون مطالعه اهداف کاری و سوانح کاری کاندیدان پای صندوق رای بروند، چه فاجعه ای رخ می دهد؟ مطلق گرایی و دیکتاتوری مطلق نماینده گان بی سواد و ناکارآمد(مانند رای دهنده گان) درپارلمان آینده تثبت خواهد شد. چه که انگورازانگور رنگ می گیرد! این زمان است که وکیلان افراد بی سواد در مقابل هرعمل پیش برنده {به قول بارک اوباما} خواهند گفت "نه، ما نمی توانیم. نه، نه، نه." درکل افرادی که حتی اسمی را خوانده نمی تواند یا چهار عملیه اساسی ریاضی را نمی داند، چطوری می تواند سرنوشت یک ملت را تعیین کنند؟ شاید بگویید پس 74 درصد واجدان شرایط رای دهی از رای دادن محروم شود؟ نه. آنها می توانند با پرسان و تحقیق کاندیدان مناسب را شناسایی کرده و با قرینه عکس رای بدهند.

در انتخابات قبلی برخی از مردان مستبد کارت های زنان و دختران را به مرکز رای دهی می بردند و به جای آنها نیز رای می دادند. یا هم از طرف متنفذ قومی به آنها گفته می شد که به فلانی رای بدهند. حالا، آیا این انحصارگران با شهروندان آزاد اندیش بایدعین امتیاز رای دهی داشته باشند؟ بهتراست که این ناقضان حق آزادی انتخاب را اجازه رای دهی نداد! برخی اوقات متنفذان قومی رای افراد ایل و تبارش را به کاندیدای با پول معامله می کرده اند. پس اینجا خرید و فروش خرد سیاسی، آگاهی، سواد، علاقه، درک نیازبه آزادی، مسوولیت و برخورداری از زنده گی مطمین با مشت پولی معامله می گردید. با این تجاران اراده شخص وملت چگونه برخورد باید صورت گیرد؟ رای بدهند یا نه؟

ممکن کسی درجامعه قانون گریز ما بگوید که ما بدون این شیر و خط ها چندین انتخابات را گذرانده ایم. معنی این آس و پلاس چیست؟ من می پرسم که اگرانتخابات دموکراتیک، آگاهانه و دقیق بود و افرادی که نباید رای می دادند و یا رای می گرفتند انتخاب نشده بودند، امروز چرا درشرف سقوط استیم؟ اضافه برآن نتیجه انتخابات را – بعنوان نتیجه گیری نوشته ام نیز باشد- از کتاب"رساله در باره آزادی" نوشته جان استوارت میل می دهم."... موقعی که رای دهندگان یک کشور این اندازه به حکومت خود دلبستگی ندارند که پای صندوق انتخابات بروند و رای بدهند؛ این که {برای} مصالح عمومی {رای} نمی دهند بلکه درمقابل پول می فروشند؛ به نفع کسانی رای می دهند که زیرنفوذشان استند؛ این که می خواهند مقرب درگاهشان گردند، دردست چنین مردمی نهاد های سیاسی و دموکراسی نه تنها ارزش خاصی ندارد، بلکه ممکن فقط وسیله ای  گردد برای زورگویی و دسیسه بازی. انتخابات عمومیی که تحت چنین شرایط صورت گیرد، بجای این که  تضمینی برای خوب کارکردن ماشین حکومت باشد خود نوعی چرخ مزاحم است که به همان ماشین بد کارافزوده شده است. (صص321-322)

 

 

   

ارتباطات عامه (2)

تفاوت های ارتباطات عامه و اعلان تجارتی

استفن لیه کوک فکاهی نویس جهانی اعلان های بازرگانی را چنین تعریف می کند:"فن چنگ زدن به درک وهوش انسانها به هدف کسب پول." اما اعلان تجارتی"شکلی ازترغیب و آگاهی دهی مردم از خدمات و تولیدات یک شرکت" است. به این صورت اعلانات تجارتی از ارتباطات عامه خیلی متفاوت است.

یک تفاوت اساسی اعلانات تجارتی (که معمولاً ازطریق رادیو، تلویزیون و انترنت نشرمی شوند) با ارتباطات عامه مساله "فضا" و "وقت"{برای اعلانات تجارتی}است. برخلاف، ناشران خبرنامه ها قیمتی در مقابل خبرنامه ها پرداخت نمی کنند. اما رسانه ها صرف با توجه به ارزشهای خبری، در اخبار از خبرنامه ها به عنوان منبع اطلاعاتی استفاده می کنند. علاوه برآن در اعلانات تجارتی شما بر محتوای پیام کنترول دارید. زیرا پول پرداخت می کنید. به این صورت بنگاه تبلیغاتی بعد از این که آخرین تصدیق اعلان کننده را بگیرد اعلان تجارتی را نشرمی کند. متن آماده نشر را بنام "نسخه قابل نشر" یاد می کنند.

اما در ارتباطات عامه، دست اندرکاران رسانه ها تحت هیچگونه فشاری نیستند تا پیام را مطابق خواست خبرنامه دهنده عرضه کنند. اگر رسانه ای بخواهد که سوژه اعلامیه های ارتباطات عامه را تحت پوشش بگیرد، سر دبیر با استفاده از فکت های خبرنامه یک خبر می نویسد. در این مرحله معمولاً معلومات اساسی و مرتبط به موضوع خبری از دل خبرنامه بیرون می شود. بعنوان نمونه ممکن شما از محتوای خبرنامه ای برای ترتیب یک خبر طولانی (درمورد نهادهای فعال در بخش تولیدی یا شغلی تان) استفاده کنید. اما باید متوجه باشید که بعد از این که خبرنامه ای به رسانه ای فرستاده شد، کنترول ازدست شما خارج شده است. زیرا در اداره رسانه ویراستار تصمیم می گیرد که چگونه خبر را بنویسد.(اما حقیقت گرایی و واقعیت نویسی شرط اساسی است.)

پس ارتباطات عامه راه ساده و ارزان شریک سازی اخبار و معلومات می باشد. به این صورت قبول زحمت نوشتن یک خبرنامه مفید و موثر جهت ایجاد ارتباط با رسانه ها نقش ارزشمند و قابل توجهی را درانعکاس هویت موسسه شما بازی می کند. بهترین نکته در حق ارتباطات عامه – نسبت به اعلانات تجارتی – همان که قیمتی برای نشر آن نمی پردازیم.

درمطلب بعدی روی وظیفه ارتباطات عامه گپ خواهیم زد.