یمن بهشت خرابکاران جهادی است؟

فرانک گاردنر

تحلیلگر مسایل امنیتی بی بی سی

یمن، به عنوان فقیرترین کشور خاورمیانه با مشکلات متعددی روبروست، ‌مشکلاتی نظیر داشتن استانی ناآرام که خانه ‌و مامن القاعده در شبه‌جزیره عربستان است. اما یک کارزار نظامی مورد حمایت ایالات متحده علیه ستیزه‌جویان می‌تواند اوضاع را بدتر از پیش کند.

محمد طه مصطفی، سفیر یمن، مردی ریزاندام و خوش برخورد، در کنفرانسی که اخیرا در لندن برگزار شد، ناراحت به نظر می‌رسید.

مصیبت‌های وارده بر یمن، کشورش را آشکارا از پا درمی‌آورد؛ مصیبت‌هایی نظیر ته ‌کشیدن منابع نفتی ،‌بیکاری فزاینده، داشتن پایتختی که به زودی اولین پایتخت بی‌آب دنیا می شود، طغیان و ناآرامی رو به رشد در شمال، جنبشی جدایی طلب در جنوب و تازه‌تر از همه، پایگاهی رو به گسترش برای القاعده در سرزمین‌های قبیله‌نشین بین شمال و جنوب.

زمانی که نوبت سخن گفتن به او فرا رسید، خطاب به حضار گفت: "به ما کمک کنید، بیایید و در کشور ما سرمایه‌گذاری کنید، ما پروژه‌های متعددی داریم."

می‌توانستم سفیر کویت را ببینم که دستش را ‌به علامت مخالفت تکان می‌دهد. او توضیح داد که کشورش هرگز نمی‌تواند یمن را برای محکوم نکردن حمله سال ۱۹۹۰ صدام حسین به کویت ببخشد.

یکی از دوستان روزنامه‌نگارم در گوشم نجوا کرد: "آه، شما را به خدا بس کنید؛ آنها باید این موضوع را فراموش کنند، داستان مربوط به ۲۰ سال پیش است."

اما ظاهرا در خاورمیانه خاطرات به سختی فراموش می‌شوند. دیپلمات‌های عرب در ملاقات‌های خصوصی اذعان می‌کنند که تا زمانی که علی عبدالله صالح به عنوان افسری که به ریاست‌جمهوری رسیده، در راس قدرت است، یمن هرگز به صورت کامل توسط همسایگان ثروتمند عرب خویش در خلیج فارس پذیرفته‌ نخواهد شد.

تهدید رو به افزایش

در پی حمله به ساختمان فرماندهی نیروهای امنیتی در صنعا، تعداد زیادی از پیکارجویان از زندان گریختند

اما یمن مایه نگرانی این کشورها شده است و این نگرانی چندان بی‌جا نیست.

چند روز پیش، در شهر بندری عدن بر کناره شرجی اقیانوس هند، درست پس از طلوع آفتاب، خودرویی حامل چهار مرد مسلح به مسلسل و آرپی‌جی متوقف شد. آنها با تیراندازی و انفجار در عرض چند ساعت راه خود را به مقر فرماندهی نیروهای امنیتی دولت در منطقه جنوب باز کرده و افسرانی را که در حال اجرای مراسم صبحگاهی و برافراشتن پرچم بودند، غافلگیر کردند.

هفت افسر، یک نظافت‌چی زن به همراه دو زن دیگر و یک کودک در این عملیات کشته شدند و حمله کنندگان به همراه ستیزه‌جویانی که از زندان آزاد کرده بودند، فرار کردند.

همه بلافاصله انگشت اتهام را به سمت القاعده گرفتند.

نیروهای "القاعده شبه جزیره عربستان" پس از تولد تازه و سازماندهی مجدد در ژانویه سال گذشته تبدیل به یک تهدید روبه رشد برای دولت یمن و سایر کشورهای منطقه شده‌اند.

در ماه اوت سال گذشته این نیروها یک بمب‌گذار انتحاری به عربستان سعودی فرستادند. این بمب‌گذار با تظاهر به تسلیم شدن توانست به اتاقی راه یابد که شاهزاده سعودی مسئول مبارزه با تروریسم در آن حضور داشت و در آن جا مواد منفجره‌ای را که در لباس پنهان کرده بود، منفجر ساخت.

او در این حادثه تنها کسی بود که جان باخت اما روسایش قول دادند که افراد دیگری را اعزام کنند. در ماه دسامبر آنها عمر فاروق عبدالمطلب را به دیترویت فرستادند، که آن قدر مواد منفجره در لباسش جاسازی کرده بود که در صورت عمل کردن باعث سقوط هواپیما می‌شد.

و ناگهان یمن مهم شد.

القاعده شبه جزیره عربستان

-
در ژانویه سال ۲۰۰۹ از ادغام القاعده عربستان سعودی و یمن بوجود آمد.
-
در شرق یمن مستقر است.
-
رهبری آن را ناصر الوهایشی، دستیار یمنی سابق اسامه بن‌لادن به عهد دارد.
-
معاون فرماندهی آن به عهده سعید الشهیری است، او اهل عربستان سعودی است و سابقا در گوانتانامو زندانی بود.
-
هدف آن سرنگونی خاندان سلطنت سعودی و حکومت یمن و تاسیس یک خلافت اسلامی ‌است.
-
با بمب‌گذاری‌های ریاض در سال ۲۰۰۳ و حمله به سفارت ایالات متحده در صنعا اعلام موجودیت کرد.
-
متهم به اقدام به بمب‌گذاری در هواپیمای مسافربری آمریکایی در دسامبر سال ۲۰۰۹ است.

القاعده یمن چه کسانی هستند و آیا موفق شده‌اند برای خودشان پایگاهی بسازند؟

القاعده شاخه شبه جزیره عرب گروهی نه چندان بزرگ است و به احتمال زیاد شامل چند صد نفر عضو جان‌ برکف می‌شود که اکثرا اهل عربستان سعودی و یا یمن هستند.

برخی از این افراد پس از سالها حبس در خلیج گوانتانامو با تظاهر به ترک خشونت آزاد شده ‌و آن‌گاه پنهانی از مرز عربستان سعودی وارد یمن شده‌اند.

بعضی دیگر در سال ۲۰۰۶ با فراری بزرگ از یک زندان یمنی گریخته‌اند. امروزه آنها را می‌توان در مارب که یک استان قبیله‌نشین ناآرام در شرق پایتخت است، یافت.

بار اول در سال ۱۹۸۵ هنگامی که به این ناحیه رفتم، از شدت ماهیت خشن و بی‌قانون این منطقه متعجب شدم.

راننده ما با یک تپانچه پر بر روی داشبورد ماشین رانندگی می‌کرد. او در همان حال که فرمان را می‌چرخاند، موهایش را شانه می‌زد و برگ‌های مخدر "قات" را می‌جوید.

سال ها بعد، در سال ۲۰۰۲ من به فرماندار استان مارب گفتم که دولت‌های غربی مشکوک به این هستند که استانش مامن و پناهگاه رهبران القاعده است.

او با لبخندی پاسخ داد: "بعید می دانم، ما بر اوضاع کنترل کامل داریم."

ولی چند روز بعد، هنگامی که با اسکورتی از قبیله نشینان مورد اطمینان از یک دره دورافتاده می‌گذشتم، شواهدی را یافتم که نشان از تاکتیک‌های نظامی ناپخته دولت داشتند، روش هایی که قبیله نشینان را به جمعی شورشی تبدیل می‌کرد.

آن روز کشاورزی پیر قطعه‌ای از دم یک موشک منفجر نشده را به من نشان داد و گفت که نیروی‌هوایی یمن در تعقیب پیکارجویان، آن موشک را به دیوار گلی خانه‌اش شلیک کرده است. حالا، هشت سال بعد از آن روز، مشابه آن اتفاق در حال تکرار است.

در یمن، قبایل وقع چندانی به نیروهای القاعده نمی‌گذارند اما از سوی دیگر آنها به دولت‌شان هم چندان علاقه‌ای ندارند

دولت یمن توسط واشنگتن مجبور به مشارکت در کارزاری جدی برای حذف و یا حداقل زمین‌گیر کردن نیروهای القاعده در درون مرزهایش شده است.

حملات هواپیماهای بدون سرنشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از سرگرفته شده، حملاتی که عمدتا تنها باعث ایجاد مشکل برای ساکنان عادی یمن است. تانک‌ها و توپخانه دولت یمن، خانه‌هایی را که مشکوک به پناه دادن به پیکارجویان هستند با خاک یکسان می‌کنند.

ماه گذشته، یک حمله هوایی به شدت از هدف خود منحرف شد و باعث مرگ جانشین فرماندار استان مارب و محافظانش شد. او همان کسی بود که قبیله‌ها را به دوری گزیدن از القاعده فرا می‌خواند.

این حملات با واکنشی سخت و خشمگینانه مواجه شد. قبیله‌نشینان لوله‌های نفت خام را منفجر و دکل‌های برق را تخریب کردند. رئیس‌جمهور یمن مجبور به صدور فرمانی برای انجام تحقیقات رسمی در این باره شد.

واقعیت آن است که در یمن، قبایل وقع چندانی به نیروهای القاعده نمی‌گذارند اما از سوی دیگر آنها به دولت‌شان هم چندان علاقه‌ای ندارند و آنرا به فساد و سوء مدیریت متهم می‌کنند، اتهامی که برای آن شواهدی نیز وجود دارد.

با وجود این، شرایط رو به وخامت، واشنگتن از آن واهمه دارد که یمن به سادگی تبدیل به بهشت خرابکاران شده و میزبان اردوگاه‌های آموزشی نیروهای جهادی القاعده گردد. به همین دلیل است که حملات هوایی و کارزار بی‌سابقه نظامی علیه نیروهای جهادی ادامه دارد.

در مقابل، انتشار شایعاتی مبنی بر کشته‌شدن یمنی‌ها به دستور آمریکا، قبایل را خشمناک کرده و این کار را برای القاعده در استخدام، آموزش و پنهان کردن نیروهایش در این بیابان بی آب و علف تسهیل می‌کند.

 یاد داشت احسان: این نوشته معجونی از خبر، گزارش، تحلیل و خاطرات دیروزی و امروزی "فرانگ گاردنر"است. باتوجه به اهمیت نوشته ما آن را از سایت خبری بی بی سی با حذف عکس، نقل می کنیم.

ارتباطات عامه ( بحث جدید در نماد)

یاد داشت احسان : همه عامیم، و همه جز عام. ما بر رابطه های  سیال ارتباطات موج سواری می کنیم و درنهایت رابط های خوب با بد هستیم. اینها مولفه های اند که باید عام زیست، ارتباطات عام داشت و ارتباطات عامه را دانست. پس گفتم بهتر درکنار مسایل روزنامه نگاری، بحث های ارتباطات عامه را –هم- تعقیب کنیم. بنابرین دست به کار شدیم.

مقداری مواد انگلیسی تهیه کرده ایم. آماده و دم بخت ترجمه است. ازاین به بعد هفته یک مقاله را ترجمه و نشر می کنیم. اگه مترجم یا نویسنده ای در بخش ارتباطات می خواهد کمک کند، قدمشان روی چشمان.

حاکی از تابلو گشتی هایم (1)

این روزها کابل افزایش دما و تبلیغات بی امان انتخابات پارلمانی را تجربه می کند. ترافیک سنگین، جاده های تنگ و خاک بادهای بعد ظهری با شعارهای کاندیدان شهر جالبتر کرده است. نامه  ای این هفته را از پل سوخته غرب شهر می نویسم. قصد می کنم تا خانه قدم زنان پوسترهای کاندیداتوران را بررسی کنم. با چشمان زل زده پوستر به پوستر پیش به سوی منزل. تا خانه پوسترهای عجیب دیدم و نکاتی عجیبتر.

کاندیدانی را می بینم که، حاجی، ملا، حجه السلام، شیخ، صوفی مشرب اند تا ماستر، دوکتور، محقق، سناتور یا استاد. قواره های بی روحی را  می بینم که قبل از همه " آمر"، "مجاهد" و "فرمانده" اند. حرکات بدنی کاندیدان از سه چهار نوع  آنسوتر نمی رود: دست تکان داده اند، پنجه قلاب کرده اند، با انگشت ملامت/ شهادت اشاره دارند یا پشت ماسک های خندان، پنهان شده اند. آن یکی با لباس نظامی است و این، دستاری گرد سرتهی پیچ داده است. سومی نکتایی دار و چهارمی با عینک روشفنکری وغرق در تفکر. پنجمی ها ریش دارانی اند که با چپه تراشان در جدال تنگا تنگ و انفعالات سیاسی - انتخاباتی می باشند. چون دوران بچه گی که روی تعداد تصاویری صفحات جفت و تاق کتاب مسابقه می دادیم، عمل نکردم. رفتم، ببینم کاندیدان چه ارمغانی برای این ملت دارند.

گوشه دست راست میدان عبدالعلی مزاری برشانه برج برق، پوستری، ما "غافلان" را از کانداتوری"حاجی سخیداد "غافل" خبر دار می کند. او خود را "کاندیدای مستقل" معرفی کرده است. اما درگوشه راست، عکس او و مزاری در منطقه جنگ زده افشار کابل، حکایت دیگر دارد. قدیما می گفتند، "دروغگو تا خانه اش." حالا حاجی تا خانه اش (پارلمان!) برسد، به حزب وحدت اسلامی نسبت داده شد. گفتم یا این مرد به معنی واقعی "غافل" است  یا می خواهد ما غافلان را "غافلگیر" کند. ازصغرا و کبرا کردن خسته شدم. غافلانه خود را به کوچه حسن چپ زدم. رفتم سراغ شعارهای انتخاباتی این مرد.

شعاراو این است:"من شعار نمی دهم، من عمل می کنم." سه روز قبل در یکی از پوسترهای او نوشته بود:" شعار بس است." با هزاران تاب و تحمل خنده ام گرفت. ازعکسش پرسیدم چرا اول خودت پوستر می پراکنی؟ دریکی از پوسترهای دیگرش نوشته بود:" ما قانون می خواهیم. قانونی که برهمه یکسان تطبیق گردد. قانونی که به نفع ما نیز باشد." اگردر حال وهوای من بودید می فهمیدید که منظور از "ما"، گروه اتنیکی"هزاره ها" ی افغانستان می باشد. مانده بودم که اگر حاجی صاحب با "ما گرایی" رای بیاورد و پارلمان برود، آیا قوانین را نیز برای دو شهروند" ما" و "دیگران" می سازد؟ از کجا که او از قانون سر در آورد. دلبستگی هایم با مرور پوسترهای بیشتر، شدید می شد. پوستر دومی از یک انجنیر بود. سومی از فارغ دوازدهم و چهارمی... ناگهان هم اطاقی ام زنگ زد که باید نان خشک از نانوایی سر کوچه بخرم. این بود که شیرازه پوسترپالی از هم پاشید.

برای امروز، همین، مشت نمونه ی خروار و غافل، نمونه ی بقیه باشد. روزهای بعدی با اندیشه های ملت سازانه و مصلحانه کاندیدان سایر اقوام نیز آشنا می شوید (از آب گرم تا قورتش!)    

توصیه های خبرنگارهای کهنه کار رویترز

یاد داشت: سایت "سوپرژورنالیست" راهنمایی از رویترز را برای روزنامه نگاران تازه کار نشر کرده است. ما -هم- نابر اهمیت نکات این راهنمایی،خواستیم آن را در چند قسمت نشر کنیم. شروع از نوشته زیر (برخ نخست.) 

معرفی

بنیاد رویترز، در قالب توصیه های آموزشی که بیشترشان از یک پاراگراف فراتر نمی روند، بعضی از نکته ها را که خبرنگارها باید در کار خود رعایت کنند گردآورده است. بعضی از این نکته ها تاکیدی بر همان اصول کلاسیک و اولیه خبرنویسی هستند. مثل پاسخ به چه کسی، چه چیزی، کی و کجا در لید. برخی دیگرشان از اصولی می گویند که این روزها باب شده. مثلا در هم بافتن پیشینه در لابه لای خبر و یافتن پاسخ دقیق برای چرایی خبر. بعضی دیگر فوت و فن هایی را در اختیار می گذارند تا کار روزمره مان را بهتر انجام بدهیم. مثل این که چه طور تعداد آدم ها را در یک تظاهرات تخمین بزنیم یا فرض کردن و حدس زندن را کنار بگذاریم و همه چیز را دوباره و سه باره چک کنیم.

بگذاریم مردم هم صحبت کنند ... (1)

پاول هولمز، یکی از سردبیران ارشد رویترز، به تازگی یک کتابچه راهنمای داخلی‌ برای خبرنگاران ‏رویترز تدوین کرده که توصیه‌هایی است درباره گفت‌وگوهای خیابانی. به گفت و گوهای خیابانی اغلب ‏vox_pops‏ گفته می‌شود. (لاتین: ‏Vox_Populi‏ – یا صدای مردم) در اینجا برخی از این توصیه‌ها را آورده‌ایم:

- نام آدم‌ها را کامل بیاورید و تا جایی که ممکن است جزییات بدهید – این روزها دیگر زیاد قابل قبول نیست که ‏به شکل کلیشه‌ای به آدم‌ها نگاه کنیم و مثلاً بنویسیم: "محمد راننده تاکسی" یا فرانسوآی نانوا." اگر آدم‌ها نام ‏کامل‌شان را به شما نمی‌دهند به سراغ آدم‌های دیگر بروید. در وضعیت‌های نادری که مردم از صحبت کردن ‏واهمه دارند، در خبری که می‌نویسید توضیح بدهید چرا مایل نیستند نام‌شان فاش بشود. مثلاً: "یک دانشجو که به ‏خاطر شرایط فعلی برخورد با دانشجوها نخواست نامش فاش شود، ..." هرگز نامی از خود اختراع نکنید یا بر سر ‏استفاده از یک نام مستعار یا جعلی با آن‌ها توافق نکنید. این کار – حتی اگر در خبرتان توضیح بدهید که اسامی ‏ساختگی است، به هر حال یعنی جعل کردن و خبر من در آوردی نوشتن و ممکن است باعث شود اعتبارتان را از ‏دست بدهید.

بگذاریم مردم هم صحبت کنند ... (2)

- اگر نام پنج نفر را در خبرتان می‌آورید حتما لااقل با ده نفر صحبت کنید. به این ترتیب حس دقیق‌تری نسبت ‏به نظرات مردم پیدا می‌کنید و می‌توانید تعادل را بهتر رعایت کنید. همچنین در خبری که می‌نویسید بگویید با ‏حدوداً چند نفر صحبت کرده‌اید. مثلاً: ورا اشمیت، یک معلم تاریخ 23 ساله از شهر ارفورت، آلمان یکی از ده ‏نفری بود که با ما صحبت کرد.

- نقل قول‌ها را دستکاری نکنید. نقل قول را می‌توانید به لحاظ زبانی و گرامر تا اندازه‌ای تصحیح کنید اما ‏نباید آن‌ها را تبدیل به چیزی بکنید که از زبان آن دسته جمعیتی که انتخاب کرده‌اید دور باشد. اگر با یک کارگر ‏صحبت کرده‌اید نباید جملات را طوری اصلاح کنید که انگار با یک ادیب صحبت کرده‌ بودید.‏

بگذاریم مردم هم صحبت کنند ... (3)

 در نوشتن گزارش‌های خیابانی (‏Man-in-street pieces‏) حواستان باشد حرف‌های آدم‌ها را جمع نبندید. ‏آدم‌هایی که ما با آن‌ها صحبت می‌کنیم تقریبا هیچ‌گاه یک گروه جمعیتی مثلاً یک کشور کامل، طبقه اجتماعی، ‏مذهب، یک قوم، یک سازمان یا هر چیز دیگری را نمایندگی نمی‌کنند. جمع‌بندی‌های ذهنی خود یا این نقل قول‌ها ‏را با آمارها و نظرسنجی‌ها یا نتایج انتخابات همراه کنید تا قوی بشوند. در ضمن، حواستان به نقل قول کردن از ‏اقلیت‌ها باشد به خصوص وقتی قضیه سیاسی می‌شود.

بگذاریم مردم هم صحبت کنند ... (4)

برای شما گزارش‌گرهای تلویزیون و عکاس‌های خبری: یک گزارش خیابانی خوب تشنه تصویر است، به ‏خصوص وقتی به سراغ فرد فرد آدم‌ها می‌رود. در تلویزیون کم و بیش گزارش‌های خیابانی دیده می‌شود که هدف ‏آن روایت خبر است. آدم‌هایی که با آن‌ها صحبت می کنید همچنین می‌توانند برای روزنامه‌ها و نشریات چاپی کلی ‏رنگ و جزییات و نقل قول به همراه بیاورند. اگر چه این تکنیک که اول روی یک فرد خاص متمرکز بشوید و بعد ‏دایره تمرکزتان را باز کنید و به سراغ نظرات دیگر بروید اغلب کار می‌کند، اما همین تکنیک اگر زیاد به کار ‏گرفته شود کارکردش ضعیف می‌شود.

بگذارید مردم هم صحبت کنند ... (5 و پایان)

آخرین نکته این که: مواظب دوست‌داشتنی‌ها   باشید! برخی آدم‌ها درباره هر چیزی نظر می‌دهند ‏و ممکن است وسوسه بشوید و سر هر مسئله‌ای به سراغ آن‌ها بروید. یکی از مردم امریکا به این خاطر مشهور ‏است که بیشترین تعداد مراجعه از سوی خبرنگارها را دارد و گفته می‌شود یکی از خبرگزاری‌های امریکایی ‏خبرنگارهایش را منع کرده که نقل قولی از آن شخص منتشر کنند.