امسال روز زن افغانستانی درکنارگردهمایی های پراکنده و پوشش دهی ملال آور، با مرگ دختری دربستر خشونت های خانواده گی تجلیل گردید.

وقوع این حادثه همزمان با سخنان بی سروپی سخنرانان، اعلان نفرت از سلطه مردسالاری،حرکات سمبولیک استفاده جویان همرنگی اش را می نمایاند. با توجه به وقوع این گونه رخدادها من، قید"اغلب " را بکار برده ومی پرسم در روزی که بایدحقوق زن تجلیل گردد؛ چرا زنی مسبب قتل هم جنسش می گردد؟چه عوامل باعث می شود که زنان نه تنها درپی دفاع ازحقو ق شان نبوده،بلکه درراستا نقض ان نیز اقدام کند؟علت اجتماعی این حادثه چیست؟ آیا می توان مسایل اقتصادی وجنسیتی را دخیل دانست؟ مفهوم این گونه عملکردها چه می باشد؟ چگونه می توان چشمداشت مساوات حقوق زنان ومصون بودنش را ازتعدی  مردان وخود زنان را داشت ؟ آیا عملکرد نهادهای چون وزارت امورزنان می تواند راهی به پیش بگشاید؟اگر جواب مثبت است، چرا این  نهاد ها نمی توانند نقش موثر بازی کنند؟

 درجامعه سنتی و مردسالار افغانستان وقوع این گو نه حوادث جز جداناشدنی زنده گی روزمره زنان بوده وچه بسا که از8 مارچ سال قبل تا امسال ده ها مورد نقض حقوق زنان پوشش خبری یافته و یا دربا د خشم ناقضان حقوق بشر به دفینه ها سپرده شده اند! این یکی به لحاظ حساسیت زمان( درروز تجلیل ازحقوق زن) و نقش مجری ( زنی که مسبب غیرمستقیم قتل دختری بوده است )جدیدتر به نظر می رسد. کمتر اتقاق می افتاد که زنی به اثرخشونت های هم جنسش ازحقوق اولیه "حیات "محروم شود. واقعه خود کشی فاطمه 16 ساله گویای این حقیقت است که اهمیت حق زن وروز زن به معنی واقعی اش درک نگردیده وزنان حتی از"حق زنده گی آزاد"محروم" ساخته می شوند. معنی دوم این مرگ آنست که زن حق زنده گی ازاد را نداشته وهیچ منبع مطمین نمی تواند ان را تضمین کند. زیرا فاطمه درخواست کمک نموده، کسی باوی همکاری نشده است. به سومین عبارت زنان حق ندارند خارج ازحیطه فرض شده قدم بگذارند.درغیرآن باید زیر آماج  خشونت های خانواده ،رسوم نا پسند جان دهند

اکثرزنان افغانی زنده گی شان درسایه اعمال مردانی رقم می خورد که کمتربه فکربازگردانیدن حقوق زنان می باشند.ازطرفی منطقی نیست که در  کشاکش وتضاد نوعی – جنسی، زنان منتظر شگفتن مقوله " تفویذ حقوق"شان باشند. برعکس باید بپا خاسته حقوق شان را خودبدست آورند.

با اشاره به تجلیل نمادین روززن، بهتر بود که پروژه اقتصادی برای خود کفایی اقتصادی زنان، برنامه های ارتقا ظرفیت ، نهادهای تحقیقاتی درمور د حقوق اساسی زنان و راه های تبلیغ در جامعه ، انستیوت ها ودانشکده های مخصوص زنان درین روز افتتاح می شد. زنان به عوض استدیوم ها وشعارسردادن بدون نتیجه، درکارخانه ها و دانشگاه ها اینده شان را رقم می زنند. زیرا زمانیکه  نیازمند ی های اقتصادی، بی خبری ازحقوق اساسی، رسم های نا پسند ومخل حق اساسی زنان ازمیان برود، زمینه تحصیل حقوق مساعد می گردد .

نهادهای مدنی ومدافعان حقوق زنان درانجام مسوولیت های خویش پوشالی عمل می کنند.عجیب تر ازان نماینده های زنان درپارلمان نیز دست به الاشه زده ویا دربند تامین منافع شخصی ویا آنانی هستند که ماهرانه حلقه نقض حقوق زنان را تنگتر می کنند. بنابرین وزارت امور زنان ، نهاد های مدافع حقوق مدنی وحقوق زنان ونماینده های زنان درپارلمان مقصر اصلی نقض حقوق زن هستند. آنها تاکنون نتوانسته اند  درحلقه کوچک پارلمان " زن بودن" ، " حقوق زن " را ثابت کنند. پس می توان گفت که این خود زنان است که حقشان را نقض کرده ونمی توان نقصیر را به مولفه های فرهنگی ومردسالاری ربط داد.

من نمی خواهم بعنوان یک مرد بنویسم؛ بلکه شیوه تحقیق را تعقیب می کنم. با توجه به عملکرد وکیلان زن تنها سواد وتحصیل نمی تواند برای احقاق حقوق زنان درجامعه کاری ازپیش ببرد. باید مقوله " زن بودن وبشر بودن " درمرحله اول درحق زنان نیزمطرح شده وازحق مساوی با مردان برخوردارشوند.زنان افغانستان باید تحقیق عمیق درمورد موقف اجتماعی شان، مشکلاتی که درراه توسعه وپیروزی جنبش ها حقوق زنان را  با استفاده از تجارب نهضت زنان سایر کشورها انجام دهند . دراین صورت آنها با پیوند به زنان سایر کشورها خود را به عنوان " بشر آزاد وبرخوردار ازحقوق مساوی بامردان " شناخته و خود درصدد احیا حقوق شان برخواهند آمد. زنی هم جنسش را با اعمال خشونت ها از زنده گی محروم نخواهد کرد .

اگر بخواهیم جامعه ایده آل با حقوق وامتیازات مساوی برای مردوزن را تجربه کنیم؛ باید قبل ازهمه دید اجتماعی شهروندان نظر به یکدیگر تفاوت نموده و معیار جنسیت ازمیان برداشته شود.بهتر است خود زنان بپا خاسته و بر مقوله " برو قوی باش !"بیشتر تمرکز کنند.