گزارش به یاد ماندنی!

عنوان + لید

دیروز یک گزارش را در و بسایت بی بی سی خواندم . جالب به نظر می امد. حرفوی نوشته شده بود و گیرا. گزارش مرا وا داشت که دوبار بخوانمش و یک بار نقدی بر ان بنویسم. این نوشته، محصول بگیر و نمان های ذهنی ام در مورد این نبشته است.

لینک خبر:تریاک و گسست یک ملت

تریاک و گسست یک ملت 

یک بررسی انجام شده در افغانستان نشان می دهد مصرف مواد مخدر در این کشور افزایش قابل ملاحظه ای یافته است.ایان پنل خبرنگار بی بی سی برای مشاهده عواقب اعتیاد به تریاک به شمال افغانستان سفر کرده است:

شاسانا تازه از مدرسه به منزل برگشته است. وسطهای روز است و او روی زمین خانه گلی خانواده اش دراز کشیده و صبورانه در انتظار نهار (ناهار) و تریاک است. روسری سبزرنگی سر کوچکش را پوشانده است. لوله بلند و چوبی رنگی را بر لبانش می گذارد و می مکد. آن طرف دیگر(انتهای) لوله سرخرنگ می شود و حبابی بیرون می زند و بعد سر او در انبوه دود گم می شود.{توصیف دقیق، جزیی از صحنه. انتخاب جالب و بجای سوژه اصلی. زاویه دقیق و کارا)

شاسانا که تنها (حشو)10 سال دارد، معتاد به تریاک است. مادرش نیز همینطور. در واقع (حشو) بیشتر مردم این روستا چنین وضعیتی دارند.

آنها همه (حشو) در ساختمان های گلی در میانه صحرای ترکمنستان در شمال افغانستان زندگی می کنند.

این ناحیه ای کاملا خشک و بی حاصل است. در تابستان داغ و در زمستان محبوس در گل و لای.

نه مرزعه ای، نه جنگلی، نه رودخانه ای و نه جویباری. مردها دور هم جمع می شوند و زنان به قالیبافی ، یکی از مهمترین صادرات افغانستان (قالین یکی از صادرات است، نی قالیبافی!)، مشغولند.

این کار کمرشکنی است و زنان همیشه از درد بدن شکوه می کنند.

بطور متوسط سه ماه کار مداوم، هفت روز هفته و روزی ده ساعت، بافتن یک قالی زیبا طول می کشد. و این تریاک است که به آنها انرژی می دهد.

روزی سه بار کار را برای کشیدن تریاک متوقف می کنند، دردشان کاهش می یابد و رنج زندگی برای مدتی کنار می رود.

فرشبافان به کودکان خود نیز تریاک می دهند که یا بیماری هایشان معالجه شود و یا ساکت شوند تا آنها بتوانند به کارشان برسند. چرخه اعتیاد از تولد آغاز می شود. (چیدمان جالب و دورانی معلومات. ارایه معلومات زمانی که خواننده به ان نیاز دارد.)

اکسیر همگان ( بسته بندی منسجم و دقیق معلومات در یک پاراگراف)

تریاک نوشداروی صدها هزار تن از مردم افغانستان است.

در بسیاری از مناطق نه دکتری هست و نه داروخانه مدرنی. تکه ای تریاک مرهم درد مرد و زن، پسر و دختر و حتی نوزادان است. درمان سردرد و مریضی و زخم های روانی سه دهه جنگ و فقر است.

آخرین بررسی اعتیاد به مواد مخدر در افغانستان پنج سال پیش منتشر شد.

 انتظار می رود در بررسی جدیدی که در حال نهایی شدن است نشان دهد تعداد معتادان 50 درصدی افزایش یافته و به حدود 1/5 میلیون نفر رسیده است. (ازنگاه روزنامه نگاری نباید برای خواننده سوالهای جدید خلق کرد. اما شاید گزارشگر اجازه ارایه  معلومات بیشتر در مورد این تحقیقات را نداشته، اینجا نیاورده است. اگر کمی پا از لحاف سنت های روزنامه نگارانه ان سو تر بگذاریم، این نوع گره دادن های {حال به اینده} جالب است و تعلیق . زیرا ذهن خواننده تا مدت ها دنبال خبر نتایج این تحقیقات خواهد بود. ممکن است که بارها به رسانه مراجعه کند.)

در کشوری 30 میلیونی این به معنای آن است که افغانستان بالاترین نسبت اعتیاد در جهان را دارد. افغانستان یکی از فقیرترین کشورهای جهان است، و یکی از فاسدترین و خشونت آمیزترین. در صدر تولید کنندگان تریاک هم جای دارد. بیش از 90 درصد از تریاک و هروئین جهان ریشه در اینجا دارد. (این معلومات گزارش را از حالت گرم بودنش بیرون می کند.)

شیوع یک قارچ اسرارآمیز یک چهارم از تولید تریاک را کاهش داده است. با وجود آنکه طی دو سال گذشته تولید خشخاش کاهش یافته و حتی در برخی ولایات دیگر خشخاشی کشت نمی شود، در مجموع روند تولید و مصرف تریاک طی دهسال گذشته افزایش یافته است.

یک کلینیک ده تخته در مزار شریف تنها محل کمک به دهها هزار معتاد در شمال این کشور است.(دید و زاویه جدید)

معدود افرادی که به این محل ترک اعتیاد پذیرفته می شوند باید همه چیز را کنار نهند و به صحبتهای معتادان پیشین گوش دهند.

ما با سه نسل از یک خانواده ملاقات کردیم: مادر بزرگ، دخترش و نوادگانش از جمله یک نوازد دو ماهه همگی معتاد بودند. ( زاویه دید جدید)

عزت گل، مادر این نوزاد، توضیح داد که چگونه بچه هایش معتاد شدند:

"وقتی پسرم متولد شد، از درد گوش رنج می برد. نتوانستیم پزشکی پیدا کنیم. من هم برای آرام کردن دردش به او تریاک دادم. دخترم که متولد شد، دل درد داشت و من دوایی جز تریاک نداشتم. به این ترتیب هر دوی آنها معتاد شدند." (دید جدید و پاسخ به سوالی که چرا میزان معتادان 50 درصد بالا رفته است. به گفته گزارش چرخه اعتیاد از روز تولد اغاز می شود تا به کرانه های مرگ معتادان را برساند.)

گسست یک ملت

دکتر مبین که مدیریت این کلینیک را بر عهده دارد، کوشش می کند که با 20 تخت به حدود 100 هزار معتاد یاری برساند. او می گوید 100 سال طول می کشد که بتواند به همه آنها کمک کند. (بازی جالب با اعداد و ارقام!)

همزمان در غرب این کشور یک کاروان بزرگ از تراکتور و حفار وارد منطقه شیندند در نزدیکی هرات می شود.

گل های بنفش و سفید نمایانگر خشخاشهای زیبا و کشنده (انتخاب صفات بجا و جالب و کارا) است. بیش از 90 درصد از تریاک جهان از اینجا و یا جنوب کشور بخصوص ولایتهای هلمند و قندهار می آید.

طالبان، پلیس و مقام های فاسد حکومتی از این کشتزارها مالیات می گیرند. مسیر قاچاق با خود اسلحه و بمبهای کنار جاده ای هم می آورد. (به صورت خیلی جالب، فشرده عوامل تاثیر گذار و تاثیر پذیر را بافته است.)

تراکتورها شروع به کار می کنند، مزارع را یکی پس از دیگری شخم می زنند. ناگهان یکی از کشاورزها خود را جلوی چرخ بزرگ یکی از تراکتورها می اندازد، دست خود را برای راننده تکان می دهد تا او را وادار به توقف کند. (اینجا به جای این که مخالفت دهقانان را به صورت ذهنی نشان بدهد، صحنه را عینی و ملموس ساخته است. این یکی گزارش را حرکت داده و روح دمیده است.)

خشم او تعجب آور نیست. یک مزرعه کوچک 25 متری تنها منبع درآمد سالانه اوست که لحظاتی پیش نابود شد.(تحلیل از دیدگاه تبعات اقتصادی)

نابودی مزارع کشت ( حشو) خشخاش در سایر مناطق کشور هم رخ داده، اما مناطق آرام را تبدیل به پایگاه های شورشیان کرده است.(تحلیل بعدی درمورد اثار از بین بردن خشخاش)

آخرین طرح جامعه جهانی این است که کشاورزان را قانع کند چیز دیگری به جای خشخاش بکارند. علاوه بر این باید به دنبال سودجویان اصلی کشت خشخاش یعنی قاچاقچیان مواد مخدر رفت. اما این روند کند و پرمانع هنوز به نتیجه نرسیده است. (معلومات مورد ضرورت پس زمینه را به موقع ارایه کرده است.)

و تا آن موقع جریان پول شورشیان و مقام های فاسد ادامه خواهد داشت و تعداد معتادان نیز رو به افزایش است. اما شاید بیش از هر عامل دیگری این تریاک است که هرج و مرج و جنگ در افغانستان را ادامه می دهد.

مردم به تدریج از تریاک به هروئین روی می آورند. مواد مخدری که آنها مصرف می کنند به جنایت، فساد و شورشهای منطقه دامن می زند. (علاوه به افزودن یکی دیگر از تبعات اعتیاد، نوعی حرکت درون معنایی دیده می شود. مثلا "... روی می اورد.")

اما این معتادان که اولویت جامعه جهانی نیستند به تدریج تاروپود این ملت را از هم می پاشند. (قویترین هشدار! نکته ای که خواننده را تکان می دهد و یک ملت را تجریه می کند! به جهان و مردم افغانستان می فهماند که چطوری اقدامات نا بخردانه و حذف نا خود اگاهانه عده ای، یک جامعه را به نا بودی می کشاند!)

یاد داشت

با همه افت و خیزهای که نویسنده و مترجم دارند، نیک نوشته اند و قانع کننده. جمله ای یا پاراگرافی به انتها می رسد، زوایه دید جدیدی یا معلومات فشرده، اساسی، کلیدی و کارا گل می کند. انتخاب شخصیت ها دقیق و جامع است. نشان می دهد که چطوری در شمال اعیتاد روی {سه نسل} تاثیر گذاشته و در غرب بساط زنده گی دهقانان را به سود "جنایت"،" شورش"و "سود بری قاچاقچیان" جمع می کند. تاثیر متقابل فاکت های خبری به صورت حرفوی مراعات شده است. چیدمان معلومات، درست مطابق به نیازمندهای خواننده معماری گردیده. انتخاب کلمات درست و بجا است. مطمینم اگر نسخه انگلیسی این گزارش را بخوانیم،این نکته روشن تر خواهد شد. ازنگاه تکنیکی، گزارش میان روزنامه نگاری و داستان نویسی رئال قرار دارد. زیرا سوژه ها و حوادث چشم دید گزارشگر اند.   رگه های از تکنیک های داستان نویسی نیز در ان دیده می شود. چنانچه به مورد تعلیق ان اشاره شد. مترجم علاوه بر ضعف در انتقال روحیه کلی گزارش، دچار لغزش های ویراستاری هم شده است. برخی ازانها در متن نشانی شد.

در کل، گزارش، یکی از گزارش های تاثیرگذار و ماندنی است. نویسنده از ادمای است که کم می گویند، نرم می ایند{تا چینی تنهایی مان را نشکنند} و تا ابد – گزارش به دست – مهمان ناخوانده ذهن خواهند بود!

 

کو آن همه کر و فر؟!

امروز در ستون خاطرات می نویسم. انجایی که سینه از روزهای دفتری و شب های خانه شرحه شرحه می کند.

رییسی دارم سخت خود بین و لافوک! دو ماه قبل قولی داد که تاکنون از اشتباهش به خود لعنتی می کند. چون نمی تواند لاف را  به جا کند! مشکلات دفتر و اخلاق رییس را درک می کردم. از جمله این که حراف ماهر و میدان در کن سابقه دار است. پس مسایل را پشت گوش می انداختم.

 این روزها دعوای قوت لایموت دو ماهه ام را دارم. به یاد وعده هایش می اندازم. اما انگار او به قولهایش ایستاد نیست که نیست! نا چار شدم دست به دامان مولوی بردم. گویی او فصیح تر از من با اقا رییس این طوری حرف می زند.  بخوانید

داستانکم ساده و روان است؟

 پرده اول: می خواهم داستانک نویسی را تمرین کنم. سوژه را چند روز قبل گیر اورده بودم. این داستانک را بخوانید. ایا فهمش ساده است؟ به عنوان یک داستان یک حداقل یک پاره ادبی شما را بخود می گیرد؟ ایا باید ساده تر و عینی تر بنویسم؟ چطوری؟ منتظرم.

"قطی پبسی خندید. چنگک و مرد از دستگیری اش عاجز شده بودند. موجهای خاکی اب قطی را بغل می کرد. چنگک لب به  لب ورقی قطی برد. اما، قطی رو برگرداند. تابوت شکسته گی های تصویر مرد بر شانه های موج لم لم می شد. چشمان مرد گرد شد. عرقی از سایه موی جوگندمی اش پایین دوید. قطی زیر پای ماچه خر فریاد زد: زنده گی زیباست! برای مرگ من و پیر. قاتل مرد با عربده شادی تایید کرد."

پرده دوم: مطلب را به دوستان فرستادم. این بار با در نظرداشت حرفهای انها این طوری باز نویسی کرده ام. بخوانید و نظر بدهید، لطفا(البته!)

چنگ: ببوسمت؟

قوطی: متنفرم.

 خندید. از چنگ مرد جهید. موج اب قوطی را در بغل کشید. تابوت تصویر شکسته مرد بر شانه های موج دراز کشیده بود.

 چشم مرد تنگتر شد. قطره ای عرق از سایه موی پایین دوید. قوطی زیر سم خر تشنه نالید: زنده گی زیباست! برای مرگ من و پیر. قاتل با تکان سر تایید کرد."

پیش به سوی تغییرات بیشتر!

 

نقد خبری از بی بی سی

حالا که نویسنده این خبر نیست، من هم یک پشتاره غیبت نویسی کرده ام. اول نواقص را در متن مشخص کرده و در اخر چرب و نرم، لوکس یاد داشتم را نوشته ام. شما هم می توانید در غیاب من، غیبت گویی کنید و بگویید، احسان، اینجا اشتباه می کنی! شما را بخدا روی تان می شود؟ نترسید نا راحت نمی شوم تا که خوشحال!

خبر از :بی بی سی

"تاکید کرزی و اوباما بر ادامه همکاری

حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان که به واشنگتن سفر کرده است در کاخ سفید با باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا دیدار کرده است. (لید بدون مفهوم اصلی خبر. جذاب وجامع نیست.)
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در یک کنفرانس خبرس مشترک با آقای کرزی، از دیدار آقای کرزی و هیات همراه(کلیشه ای که در بیشتر در رسانه های دولتی بکار رفته و مبهم است.) تشکر کرد و بر اهمیت روابط و استراتژی مشترک دو کشور بر اساس احترام متقابل تاکید کرد.
آقای اوباما گفت که افغانها در زمینه های مختلف پیشرفتهایی کرده اند اگرچه هنوز چالشهای زیادی پیش رو قرار دارد.(جمله کلیشه ای و مبهم . کدام پیشرفت و کدام چالش؟ یا با تذکر جزییات در سطور بعدی، چه لازمست که این یکی را به عنوان معرف/ مقدمه ای بر انها بنویسیم. در متن های روزنامه نگاری مستقیم روی بیان جزییات می رویم تا کلی گویی کنیم.)
رئیس جمهور آمریکا تاکید کرد شکست القاعده و بنیادگرایان حامی آنها، استراتژی مشترک دو کشور است و در سفر آقای کرزی بر این نکته و تلاشها برای ادامه این هدف از طرق مختلف نظامی و غیر نظامی تاکید شده است.
او گفت که در زمینه نظامی اقداماتی شده و نتیجه آن فشار بر طالبان بویژه در مناطقی مانند هلمند است که اخیرا در آنجا عملیاتی انجام شد. وی همچنین بر تلاش کشورش برای کاهش تلفات غیر نظامیان تاکید کرد.
او در عین حال از برگزاری "جرگه صلح" حمایت کرد و از تلاش افغانستان برای مذاکره با آن دسته از طالبان که با القاعده قطع رابطه می کنند و به قانون اساسی افغانستان پایبند هستند حمایت کرد.
جرگه صلح با هدف ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان قرار بود پیش از سفر آقای کرزی به آمریکا انجام شود اما به تاخیر افتاد.
(این معلومات را باید در پس زمینه گفت.)
آقای کرزی نیز از آمریکا تشکر کرد و به ملاقات "مثبت" (این چه نوع ملاقات است؟ با توجه به زمینه معنایی خبر، باید این طوری نوشته می شد:" به نتایج مثبت....") هیات افغان با همتایان آمریکایی اشاره کرد.
وی گفت که دو طرف در خصوص ساختار روابط دو کشور بحث و تبادل نظر کرده اند.
رئیس جمهوری افغانستان گفت که افغانستان با دقت کمکهای آمریکا را در زمینه های مختلف هزینه ( اینجا یا کرزی اشتباه کرده یا نقل قول مطابق به اصل حرف او نیست. اگر خبر ترجمه شده باشد، شاید نادرستی از ترجمه نادرست باشد. در کارگاه هند هم به مشکلاتی که از ترجمه غیر حرفوی خبر به میان می اید، نیز اشاره شد.) خواهند کرد. او گفت افغانستان هنوز کشوری فقیری است که هنوز (تکرار کلمه)نیاز به کمک دارد.
آقای کرزی همچنین از آمریکا برای حمایت این کشور در برگزاری جرگه صلح تشکر کرد .
وی افزود که دو طرف بر تلاش برای کاهش تلفات غیر نظامیان تاکید کرده اند.
آقای کرزی همچنین از تعهد آمریکا برای واگذاری مدیریت بازداشتگاهها در افغانستان به دولت افغانستان تشکر کرد.
رئیس جمهور افغانستان روز سه شنبه ۱۱ مه (۲۱ اردیبهشت){خبر در صفحه افغانستان بود و اکثرا افغانها ان را می خوانند. پس بهتر بود به جای نام مروج ماه ها در ایران به شکل وطنکی اش نوشته می شد.} با هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا گفتگو کرد.
حامد کرزی همچنین در بیمارستان نظامی "والتر رید" در حوالی واشنگتن به ملاقات شماری از سربازان آمریکایی زخمی شده در افغانستان رفت. آقای کرزی گفت ملاقات کردن (خود ملاقات به عنوان اسم می تواند اینجا کارا باشد. پس ملاقات کردن چه معنی دارد؟ یا چرا اسم فعل بسازیم؟) با این مجروحان جنگی تجربه ای بسیار غم انگیز است.
هیاتی بلند پایه متشکل از وزیران ارشد دولت او در این سفر به همراه آقای کرزی به آمریکا سفر کرده اند.
(این جمله لازم نیست. زیرا در سطرهای اینده جزییات این بخش را می خوانیم.)
حامد کرزی چندی پیش دولت های خارجی را متهم کرد که می خواستند حکومت به گفته او مزدور در افغانستان روی کار بیاورند، اما او در آمریکا بر تحکیم روابطش با این کشور و کمک بلندمدت ایالات متحده به افغانستان تاکید کرده است. (جمله پاراگرافی!)
بخش بندی جدید ( کنفرانس خبری وزارت خارجه با محتوای انها)
او در کنفرانس خبری وزارت امور خارجه آمریکا اختلاف نظرهایش با دولت آمریکا را پنهان نکرد.
رئیس جمهوری افغانستان گفت: "به عنوان دو ملت و دو دولت بالغ -- و اکنون دولت افغانستان نیز به بلوغ رسیده است -- ممکن است دو طرف هر از گاهی اختلاف نظرهایی داشته باشند."
خانم کلینتون نیز تاکید کرد که آمریکا پس از خروج نیروهای این کشور از افغانستان نیز در خصوص حفظ امنیت افغانستان متعهد خواهد ماند.
او گفت: "ما مردم افغانستان را ترک نمی کنیم. تعهد غیر نظامی ما (به ( کار برد نا درست"به" به جای"با") افغانستان) تا مدتها ادامه خواهد داشت."
زلمی رسول، وزیر امور خارجه و عبدالرحیم وردک، وزیر دفاع افغانستان و تعداد دیگری از مقام های ارشد
(ابهام نویسی) کابینه حامد کرزی نیز به واشنگتن آمده اند.
وزیر امور خارجه آمریکا گفته سند همکاری استراتژیک بلندمدتی بین آمریکا و افغانستان در حال تنظیم شدن (خود کلمه ای "تنظیم" مصدر نیست؟ اینجا ببنید:
تنظیم. او در این خصوص جزئیاتی بیان نکرده است.
مقام های ارشد (هنوز نمی دانم که این نوع مقام های از کدام تبار هستند!) افغان و آمریکایی سه شنبه مذاکرات فشرده ای داشتند.
آن ها علاوه بر مسائل امنیتی و نظامی، درباره گسترش کمک های آموزشی، بهداشتی و کشاورزی به افغانستان نیز مذاکره کردند.
دو هیات، برخلاف عرف دیپلماتیک پشت میز مذاکره مقابل هم قرار نگرفتند، بلکه به نشانه دوستی دور میز در کنار هم نشستند.
(جمله و صحنه ای که نشانه ای از نزدیک شدن و تاکید بوده، روحیه گزارش را زنده تر می کند.)
باراک اوباما وعده داده است که ارتش آمریکا روند خروج از افغانستان را از ژوئیه سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز خواهد کرد.
باراک اوباما دستور اعزام سی هزار نظامی دیگر را به افغانستان را صادر کرده است و این نیروها به تدریج در حال ورود به افغانستان هستند.
ارتش آمریکا قصد دارد به زودی عملیات گسترده ای علیه طالبان را در شهر جنوبی قندهار آغاز کند."

یاد داشت

گزارش خوب و جامع نگر است. خبر از ملاقات کرزی، اوباما، وزیر خارجه و هییات همراه(!) سرنخ های می دهد. گزارشگر با مهارت، تمام مفاهیم را در یک کلمه " تاکید" خلاصه در عنوان خبر باز تاب داده است. اما کار به این ساده گی هم نیست!
مشکل اساسی در لید است. یعنی لید جامع نیست و نمی تواند کل مفاهیم خبر- با حداقل نکات اساسی- را پوشش دهد. اینجا، مانند اخبار روزنامه های دولتی، به "کی"اهمیت داده شده تا به"چی." نقص اول این برخورد ان است که خواننده گان عطش دانستن نتایج مذاکرات را دارد. در غیر ان از قبل می دانسته که این دو ملاقات خواهندکرد.
اگر من این گزارش را می نوشتم، ان را در سه بخش می نوشتم
.{ملاقات اوباما و کرزی در بخش اول، دیدار رییس جمهور،هییات دو طرف و وزیر خارجه امریکا در قسمت دوم و نتایج ملاقات ها را در بخش دیگر.}
مشکلات ویرایشی و دستوری فراوانی در ان وجود دارد. جملات پاراگرافی(!) در متن قواره نمایی می کنند. اشتباهات املایی دیده می شود.{خبر را خبرس نوشته است.} جملات کلیشه ای و عبارات خاک خورده، مبهم ، نا کارا و اضافی در گزارش امده اند. مثلا؛"مقام های ارشد"و" هیات بلند مرتبه" چه معنی دارند؟ چیدمان معلومات حرفوی نیست؛ مثلا"جرگه صلح با هدف ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان قرار بود پیش از سفر آقای کرزی به آمریکا انجام شود اما به تاخیر افتاد."(این معلومات باید در پس زمینه باید گفت.)"تکرار اسامی بیش از حد به چشم می خورد. تا اخر گزارش 25 بار از کلمه"افغانستان" و 22 بار از فعل "کردن" استفاده شده است. همه خبر می گوید".... تاکید کرد." خیر و خلاص!

 

 

 

 

این چیه؟

در دهی اولین بار بود که رادیو به گوش عده ای سمبه کرد:"دا لندن دی." خان گل، راست و چپ سیل کرده و دشنام ناموسیی به رادیو داد. او قهر و متعجب بود :"این،مال کافر و بدعت جنیات است." بدتر که "دروغگو هم! خیلی فکر کرد. اما نشد! رادیو را چنگ زده و سر به دیوار کوفت. رادیو، با بغلی غار، روده پس داد و نفسش قید آمد.

این قضیه عاید حال من هم شده. دیروز این عبارت به ذهنم روید :" باغبانم، لبخند می کارم. می خری؟" به گورسپید بابای ادم، این حرام زاده را نمی شناسم. خدایا، شعرباشه، نظم یا نثر؟ هایکو نباشه؟ شیطان درمن حلول کرده یا بدعت جن ها باشه! این سرگشتگی را از شما می پرسم. اگه هیچکدام باشه چی بهتر!.... مهربانی کنین این چیه؟

می آیم، با...

لطف نموده دریچه خشم را بسته و کمربند مرحمت را ببندید! بعد از چند روز با چند دل نوشته و چشم دیدهای بیش به زمین نماد خواهیم نشست. از هایکو گرفته تا داستانک و سفرنامه.

فعلا با اجازه.