گزارش به یاد ماندنی!
دیروز یک گزارش را در و بسایت بی بی سی خواندم . جالب به نظر می امد. حرفوی نوشته شده بود و گیرا. گزارش مرا وا داشت که دوبار بخوانمش و یک بار نقدی بر ان بنویسم. این نوشته، محصول بگیر و نمان های ذهنی ام در مورد این نبشته است.
لینک خبر:تریاک و گسست یک ملت
تریاک و گسست یک ملت
یک بررسی انجام شده در افغانستان نشان می دهد مصرف مواد مخدر در این کشور افزایش قابل ملاحظه ای یافته است.ایان پنل خبرنگار بی بی سی برای مشاهده عواقب اعتیاد به تریاک به شمال افغانستان سفر کرده است:
شاسانا تازه از مدرسه به منزل برگشته است. وسطهای روز است و او روی زمین خانه گلی خانواده اش دراز کشیده و صبورانه در انتظار نهار (ناهار) و تریاک است. روسری سبزرنگی سر کوچکش را پوشانده است. لوله بلند و چوبی رنگی را بر لبانش می گذارد و می مکد. آن طرف دیگر(انتهای) لوله سرخرنگ می شود و حبابی بیرون می زند و بعد سر او در انبوه دود گم می شود.{توصیف دقیق، جزیی از صحنه. انتخاب جالب و بجای سوژه اصلی. زاویه دقیق و کارا)
شاسانا که تنها (حشو)10 سال دارد، معتاد به تریاک است. مادرش نیز همینطور. در واقع (حشو) بیشتر مردم این روستا چنین وضعیتی دارند.
آنها همه (حشو) در ساختمان های گلی در میانه صحرای ترکمنستان در شمال افغانستان زندگی می کنند.
این ناحیه ای کاملا خشک و بی حاصل است. در تابستان داغ و در زمستان محبوس در گل و لای.
نه مرزعه ای، نه جنگلی، نه رودخانه ای و نه جویباری. مردها دور هم جمع می شوند و زنان به قالیبافی ، یکی از مهمترین صادرات افغانستان (قالین یکی از صادرات است، نی قالیبافی!)، مشغولند.
این کار کمرشکنی است و زنان همیشه از درد بدن شکوه می کنند.
بطور متوسط سه ماه کار مداوم، هفت روز هفته و روزی ده ساعت، بافتن یک قالی زیبا طول می کشد. و این تریاک است که به آنها انرژی می دهد.
روزی سه بار کار را برای کشیدن تریاک متوقف می کنند، دردشان کاهش می یابد و رنج زندگی برای مدتی کنار می رود.
فرشبافان به کودکان خود نیز تریاک می دهند که یا بیماری هایشان معالجه شود و یا ساکت شوند تا آنها بتوانند به کارشان برسند. چرخه اعتیاد از تولد آغاز می شود. (چیدمان جالب و دورانی معلومات. ارایه معلومات زمانی که خواننده به ان نیاز دارد.)
اکسیر همگان ( بسته بندی منسجم و دقیق معلومات در یک پاراگراف)
تریاک نوشداروی صدها هزار تن از مردم افغانستان است.
در بسیاری از مناطق نه دکتری هست و نه داروخانه مدرنی. تکه ای تریاک مرهم درد مرد و زن، پسر و دختر و حتی نوزادان است. درمان سردرد و مریضی و زخم های روانی سه دهه جنگ و فقر است.
آخرین بررسی اعتیاد به مواد مخدر در افغانستان پنج سال پیش منتشر شد.
انتظار می رود در بررسی جدیدی که در حال نهایی شدن است نشان دهد تعداد معتادان 50 درصدی افزایش یافته و به حدود 1/5 میلیون نفر رسیده است. (ازنگاه روزنامه نگاری نباید برای خواننده سوالهای جدید خلق کرد. اما شاید گزارشگر اجازه ارایه معلومات بیشتر در مورد این تحقیقات را نداشته، اینجا نیاورده است. اگر کمی پا از لحاف سنت های روزنامه نگارانه ان سو تر بگذاریم، این نوع گره دادن های {حال به اینده} جالب است و تعلیق . زیرا ذهن خواننده تا مدت ها دنبال خبر نتایج این تحقیقات خواهد بود. ممکن است که بارها به رسانه مراجعه کند.)
در کشوری 30 میلیونی این به معنای آن است که افغانستان بالاترین نسبت اعتیاد در جهان را دارد. افغانستان یکی از فقیرترین کشورهای جهان است، و یکی از فاسدترین و خشونت آمیزترین. در صدر تولید کنندگان تریاک هم جای دارد. بیش از 90 درصد از تریاک و هروئین جهان ریشه در اینجا دارد. (این معلومات گزارش را از حالت گرم بودنش بیرون می کند.)
شیوع یک قارچ اسرارآمیز یک چهارم از تولید تریاک را کاهش داده است. با وجود آنکه طی دو سال گذشته تولید خشخاش کاهش یافته و حتی در برخی ولایات دیگر خشخاشی کشت نمی شود، در مجموع روند تولید و مصرف تریاک طی دهسال گذشته افزایش یافته است.
یک کلینیک ده تخته در مزار شریف تنها محل کمک به دهها هزار معتاد در شمال این کشور است.(دید و زاویه جدید)
معدود افرادی که به این محل ترک اعتیاد پذیرفته می شوند باید همه چیز را کنار نهند و به صحبتهای معتادان پیشین گوش دهند.
ما با سه نسل از یک خانواده ملاقات کردیم: مادر بزرگ، دخترش و نوادگانش از جمله یک نوازد دو ماهه همگی معتاد بودند. ( زاویه دید جدید)
عزت گل، مادر این نوزاد، توضیح داد که چگونه بچه هایش معتاد شدند:
"وقتی پسرم متولد شد، از درد گوش رنج می برد. نتوانستیم پزشکی پیدا کنیم. من هم برای آرام کردن دردش به او تریاک دادم. دخترم که متولد شد، دل درد داشت و من دوایی جز تریاک نداشتم. به این ترتیب هر دوی آنها معتاد شدند." (دید جدید و پاسخ به سوالی که چرا میزان معتادان 50 درصد بالا رفته است. به گفته گزارش چرخه اعتیاد از روز تولد اغاز می شود تا به کرانه های مرگ معتادان را برساند.)
گسست یک ملت
دکتر مبین که مدیریت این کلینیک را بر عهده دارد، کوشش می کند که با 20 تخت به حدود 100 هزار معتاد یاری برساند. او می گوید 100 سال طول می کشد که بتواند به همه آنها کمک کند. (بازی جالب با اعداد و ارقام!)
همزمان در غرب این کشور یک کاروان بزرگ از تراکتور و حفار وارد منطقه شیندند در نزدیکی هرات می شود.
گل های بنفش و سفید نمایانگر خشخاشهای زیبا و کشنده (انتخاب صفات بجا و جالب و کارا) است. بیش از 90 درصد از تریاک جهان از اینجا و یا جنوب کشور بخصوص ولایتهای هلمند و قندهار می آید.
طالبان، پلیس و مقام های فاسد حکومتی از این کشتزارها مالیات می گیرند. مسیر قاچاق با خود اسلحه و بمبهای کنار جاده ای هم می آورد. (به صورت خیلی جالب، فشرده عوامل تاثیر گذار و تاثیر پذیر را بافته است.)
تراکتورها شروع به کار می کنند، مزارع را یکی پس از دیگری شخم می زنند. ناگهان یکی از کشاورزها خود را جلوی چرخ بزرگ یکی از تراکتورها می اندازد، دست خود را برای راننده تکان می دهد تا او را وادار به توقف کند. (اینجا به جای این که مخالفت دهقانان را به صورت ذهنی نشان بدهد، صحنه را عینی و ملموس ساخته است. این یکی گزارش را حرکت داده و روح دمیده است.)
خشم او تعجب آور نیست. یک مزرعه کوچک 25 متری تنها منبع درآمد سالانه اوست که لحظاتی پیش نابود شد.(تحلیل از دیدگاه تبعات اقتصادی)
نابودی مزارع کشت ( حشو) خشخاش در سایر مناطق کشور هم رخ داده، اما مناطق آرام را تبدیل به پایگاه های شورشیان کرده است.(تحلیل بعدی درمورد اثار از بین بردن خشخاش)
آخرین طرح جامعه جهانی این است که کشاورزان را قانع کند چیز دیگری به جای خشخاش بکارند. علاوه بر این باید به دنبال سودجویان اصلی کشت خشخاش یعنی قاچاقچیان مواد مخدر رفت. اما این روند کند و پرمانع هنوز به نتیجه نرسیده است. (معلومات مورد ضرورت پس زمینه را به موقع ارایه کرده است.)
و تا آن موقع جریان پول شورشیان و مقام های فاسد ادامه خواهد داشت و تعداد معتادان نیز رو به افزایش است. اما شاید بیش از هر عامل دیگری این تریاک است که هرج و مرج و جنگ در افغانستان را ادامه می دهد.
مردم به تدریج از تریاک به هروئین روی می آورند. مواد مخدری که آنها مصرف می کنند به جنایت، فساد و شورشهای منطقه دامن می زند. (علاوه به افزودن یکی دیگر از تبعات اعتیاد، نوعی حرکت درون معنایی دیده می شود. مثلا "... روی می اورد.")
اما این معتادان که اولویت جامعه جهانی نیستند به تدریج تاروپود این ملت را از هم می پاشند. (قویترین هشدار! نکته ای که خواننده را تکان می دهد و یک ملت را تجریه می کند! به جهان و مردم افغانستان می فهماند که چطوری اقدامات نا بخردانه و حذف نا خود اگاهانه عده ای، یک جامعه را به نا بودی می کشاند!)
یاد داشت
با همه افت و خیزهای که نویسنده و مترجم دارند، نیک نوشته اند و قانع کننده. جمله ای یا پاراگرافی به انتها می رسد، زوایه دید جدیدی یا معلومات فشرده، اساسی، کلیدی و کارا گل می کند. انتخاب شخصیت ها دقیق و جامع است. نشان می دهد که چطوری در شمال اعیتاد روی {سه نسل} تاثیر گذاشته و در غرب بساط زنده گی دهقانان را به سود "جنایت"،" شورش"و "سود بری قاچاقچیان" جمع می کند. تاثیر متقابل فاکت های خبری به صورت حرفوی مراعات شده است. چیدمان معلومات، درست مطابق به نیازمندهای خواننده معماری گردیده. انتخاب کلمات درست و بجا است. مطمینم اگر نسخه انگلیسی این گزارش را بخوانیم،این نکته روشن تر خواهد شد. ازنگاه تکنیکی، گزارش میان روزنامه نگاری و داستان نویسی رئال قرار دارد. زیرا سوژه ها و حوادث چشم دید گزارشگر اند. رگه های از تکنیک های داستان نویسی نیز در ان دیده می شود. چنانچه به مورد تعلیق ان اشاره شد. مترجم علاوه بر ضعف در انتقال روحیه کلی گزارش، دچار لغزش های ویراستاری هم شده است. برخی ازانها در متن نشانی شد.
در کل، گزارش، یکی از گزارش های تاثیرگذار و ماندنی است. نویسنده از ادمای است که کم می گویند، نرم می ایند{تا چینی تنهایی مان را نشکنند} و تا ابد – گزارش به دست – مهمان ناخوانده ذهن خواهند بود!