داستانکم ساده و روان است؟
پرده اول: می خواهم داستانک نویسی را تمرین کنم. سوژه را چند روز قبل گیر اورده بودم. این داستانک را بخوانید. ایا فهمش ساده است؟ به عنوان یک داستان یک حداقل یک پاره ادبی شما را بخود می گیرد؟ ایا باید ساده تر و عینی تر بنویسم؟ چطوری؟ منتظرم.
"قطی پبسی خندید. چنگک و مرد از دستگیری اش عاجز شده بودند. موجهای خاکی اب قطی را بغل می کرد. چنگک لب به لب ورقی قطی برد. اما، قطی رو برگرداند. تابوت شکسته گی های تصویر مرد بر شانه های موج لم لم می شد. چشمان مرد گرد شد. عرقی از سایه موی جوگندمی اش پایین دوید. قطی زیر پای ماچه خر فریاد زد: زنده گی زیباست! برای مرگ من و پیر. قاتل مرد با عربده شادی تایید کرد."
پرده دوم: مطلب را به دوستان فرستادم. این بار با در نظرداشت حرفهای انها این طوری باز نویسی کرده ام. بخوانید و نظر بدهید، لطفا(البته!)
چنگ: ببوسمت؟
قوطی: متنفرم.
خندید. از چنگ مرد جهید. موج اب قوطی را در بغل کشید. تابوت تصویر شکسته مرد بر شانه های موج دراز کشیده بود.
چشم مرد تنگتر شد. قطره ای عرق از سایه موی پایین دوید. قوطی زیر سم خر تشنه نالید: زنده گی زیباست! برای مرگ من و پیر. قاتل با تکان سر تایید کرد."
پیش به سوی تغییرات بیشتر!