قصه های سر کلاس(4)
یاد داشت اول: چند منبع داستانی برای شما معرفی می کنم:
- گردنبد از "موساپان"؛ (نمونه عالی داستان کلاسیک مبتنی بر هرم فیری تاک)
- ارمغان مغان از "اوهنری"؛
- آدم کش ها از "همینگوی"؛
- داش آکل از "صادق هدایت"؛
- جوجه سر کنده از "اوراسیوکیروگا"؛
- کرگدن از "وژن یونسکو"؛
- مسخ از "کافکا"
یاد داشت دوم: گفتیم که دروضعیت پایدار داستانی وجود ندارد.امروز وضعیتی را مورد بررسی قرار می دهیم که دردل آن حوادث داستان شکل می گیرد. این وضعیت به نام "وضعیت ناپایدار"یاد می شود.
وضعیت ناپایدار
اولین عنصرطرح کشمکش است که در دل وضعیت ناپایدار به وجود می آید. درحقیقت کشمکش با درک وضعیت ناپایدار به هدف غالب شدن بر وضعیت به میان می آید. زمانی نویسنده می تواند داستانی داشته باشد که شخصیت را با مشکلاتی روبرو کند.
انواع کشمکش
گفتیم که کشمکش یا درونی است یا بیرونی.
اول – کشمکش بیرونی
این یکی درمقابله با نیروهای طبیعی چون زلزله، سیل، باران، آفتاب، آتش سوزی شکل بگیرد.
برخی اوقات انسانی با موجودات افسانه ای و متافریک درتضاد واقع شده، کشمکش و داستان را خلق می کند. این گونه کشمکش بیشتر درافسانه ها به کارمی رفته است.
دوم- کشمکش درونی – روانی
این یکی درداستان های درونگرا بکارمی رود. اینجا، فردی باعقیده ای، ذهنیتی و دغدغه های آن کشمکش دارد. درواقع داستان قصه این کشمکش های درونی – ذهنی می باشد.
سوم - کشمکش جسمانی
دو فرد مشت به یخن می گردند. یا فردی با حیوانی، گروهی، یا شی دیگر مقابله فزیکی می کند. بیان این حوادث کشمکش را به میان می آورد.
چهارم - اخلاقی
فردی با برخی ازاعتقاداتش شک می کند. با این کشمکش ها داستان می نویسیم.
حالا با این همه کشمکش ها چه نوع داستان ها می توانیم بنویسیم؟
درنوع طبیعی، خصوصیات فطری، اخلاقی و جبلی انسانها انعکاس می یابد؛ صفات سودجویی، ترس، جستجوگری.... مثلاً در حادثه قحط سالی فردی را وارد داستان کرده وعملکردهای فداکارانه او را انعکاس می دهیم. دراین بین ممکن کسی سودجو هم باشد. این فرد شخصیت بعدی داستان می باشد....
چرا شخصیت های ما با خاصیت های متفاوت دریک داستان داشته باشیم؟ زیرا با وجودیکه مقابله با حوادث طبیعی مشکل است اما شما گزینه های هم دارید که با استفاده ازآن بر مشکلات غلبه کنید. حال تلاش و کشمکش برای یافتن این راه های حل نوعی وجد واستقلال را به خواننده القا می کند.
در کشمکش انسان با ماورا طبیعت نمی توان مانند طبیعت درتقابل شد. زیرا پدیده های ماورای طبیعت نسبت به ما به مراتب قویتراست. پس باید کوچکی وحقارت انسان را درمقابله با آشیای ماورای طبیعی به تصویربکشیم. مثال عمده آن "تراژیدی" است. درتراژیدی انسان درمقابل سرنوشت آدمهای خیلی بزرگ اسیر است وغمگین که هیچ کاری از دست شان برنمی آید. یکی ازنمونه ها، تراژیدی "رستم" و"سهراب" است.دراین مثال اول شخصت ها(حتی رستم ها) ناگزیراست درمقابل حوادث عکس العمل نشان بدهد. اما چه بسا که بروزعکس العمل بسیار تلخ و ناگذشتنی است. این کشمکش ها باید درداستان انعکاس یابد. به این صورت اگرخواستیم انسان را در مقابله شخصیت های دیگرضعیف جلوه بدهیم این نوع داستان می نویسیم.
درگیری انسان با انسان بیشتر درمناسبات اجتماعی برجسته می شود. معمولاً شرایط اقتصادی، فرهنگی... صلاحیت انسان محدود می شود. حالا، اگردر داستان انسان و محدودیت هایش را تعریف کنیم باید شخصیت را در بستر اجتماع، اقتصاد... بگذاریم.
تبیین این فاکتور به وجود آورنده کشمکش نیز به حساب می آید. مثلاً اگر داستانی درمورد فردی ازجامعه کنونی بنویسیم باید جریان زنده گی او را درلایه های اجتماعی، فرهنگی ... به تصویر کشیده شود. با استفاده ازاین ترفند کشمکش نیزخلق می کنیم. امروزه این نوع داستانویسی بیشترمروج است.
درکشمکش انسان با خودش معمولاً درون انسان برجسته می شود.
اینجا، مناسبات اجتماعی مهم نیست. اینجا به خواننده می گوییم که پشت نقاب آرام ذهن و روان انسان چه واویلاهای
درجریان است. اکثرداستانهای چون"بوف کو"، "سمفونی مرده گان"، "زمان
از دست رفته".... ازین نوع اند. این داستانها برمبنای "جریان سیال ذهن"
نوشته می شوند. زیرا داخل و درون انسان را تبارزمی دهند.اینجا درون و ذهن انسانها
به نقد کشیده شده وضابطه های جدید فکری را بنیان می گذارد.
سوژه های این داستانها درون ذهنی است. مثلاً فردی اندیشه های گذشته اش را بیان کرده و بعد نقدش می کند. دراین نوع داستان نویسی باید آموزه های روانشناسی و فلسفه را بیشتر دقت کرد. داستان های قرن های 20 و 21 بیشتر روی همین محور نوشته می شوند.