قصه های سر کلاس(2)
در درس امروز به این سوال پاسخ می دهیم که چطور می توان حوادث را روی هم چید و کشمکش را ازنطقه عطف به اوج رسانید؟ اول یک مثال می دهیم: رودخانه ای را فرض کنید. اگر بخواهید به طرف دیگر ساحل بروید باید پا روی سنگ های گذاشته و به سلامت مسیر را طی کنید. این، نشان می دهد که چطوری می توان با استفاده کشمکش ها از نقطه عطف به اوج– عبور از حادثه ای به حادثه ای- رسید.
این کار در داستان نویسی مستلزم به کار گیری ترفندی به نام "گره افگنی " است. حالا، هر سنگ یک گره است. این سنگ ها باید داستان را پیش براند. پس هر قدر گره افگنی ها بیشتر باشد گستره داستان عریضتر خواهدشد. اما این گره ها در داستان چگونه به وجود می آید؟
هنگامی که نویسنده ای داستانی را می نویسد به نماینده گی از خواننده ذهنش درگیر برخی از سوالات است. حال، هر سوال به گره ای که در طول وقوع حوادث جواب یافته وانفجار نهایی ( باز شدن تعلیق نهایی) داستان را زمینه سازی می کند. پس درحقیقت "گسترش داستان" و " گره افکنی" و " بازکردن گره" داستان را بسط می دهد. شاید سوال شود که چند گره را در داستانی توصیه می کنند؟ درداستان های کوتاه یک گره معمول بوده اما، رمانها با توجه به محتوای و قالب، گره های متعددی می باشد.
قبلاً درمورد باز شدن تعلیق نهایی حرف زدیم. حال، چطوری می توان در داستانی تعلیق ایجاد کرد؟
تعلیق: درکل تعلیق به روش های متفاوت ایجاد می گردد.
اولین تعلیق، از ذات زبان به میان می آید. به گونه مثال؛ فرهاد به خانه برگشت. حال، دراین جمله فرهاد چه وقت و چرا... به خانه برگشت؟ این، تعلیقی است که در ساختار و دل زبان نهفته است. برای ادامه یافتن یک ملاقات به صورت طبیعی، هرجمله باید سوالهای در میان داشته باشد تا جریان ملاقات را به پیش ببرد. این روش، طبیعی ترین نوع تعلیق در داستانویسی است. زیرا یک جمله یا واژه می تواند با استفاده ازاین راهکرد و چینش حالات و صحنه های متفاوت درکنارهم، داستانی را به وجود آورد.
درداستانویسی ازترفند تعلیق ذاتی نیزاستفاده می کنند. به عنوان نمونه، درقصه هزارویک شب جمله ای معروف"... چون شهرزاد لب فرو بست..."خلیفه را برای یک هزارشب دیگربه حالت معلق نگه داشته و داستان "یک هزارویک شب" به میان می آید. اما علاوه بر این که با تعلیق شالوده داستان را می گذاریم، علت مفهومی ایجاد تعلیق چه است؟
علت تعلیق در داستانهای متفاوت ازهم فرق دارد. مثلاً در داستان عاشقانه، هدف نهایی داستان رسانیدن عاشق به معشوق می باشد. در داستان های جنایی ایجاد تعلیق های پی هم منجر به انتقام گیری، دستگیری و قتل... می شود. به این حساب تعلیق یکی از سرنخ های اساسی قصه داستان را نیز به داستان دارد.
نوع دوم تعلیق افگنی، "تعلیق مصنوعی" است. خیلی ساده. به این مفهوم که اگرداستانویس داستان را اگر با تعلیق مصنوعی می نویسد، او همه جزییات وفعالیت پیش زمینه ای ظهورتعلیق نهایی را برای ما بیان می کند. اما عامل اصلی (شخصیت اصلی) را برای ما معرفی نمی کند. معمولاً دراین حالت حوادث را از زبان وچشم "راوی دانای کل" قصه می کند. نویسنده تا آخر، قبل ازهمه سرنوشت همه افراد یک داستان را می داند؛ اما به کسی چیزی نمی گوید. به این صورت ما را ملزم می کند که تا باز شدن گره "هول ولا"{هول والا: نگرانی های درونی و روحی را گویند. مثلاً قاتل کیست؟ چرا فلانی، آن کار را کرد...؟ چرا رفت؟} باقی بمانیم. این نوع تعلیق افگنی بیشتر در رمانهای اطفال وخواننده گان عادی دیده می شود. اما خواننده گان حرفوی ازتعلیق ذاتی با پیچیده گی های درونی و فلسفی لذت می برند. برای این که تعلیق افگنی را از حالت تصنعی بودن برهانیم چه باید کرد؟
معمولا بن مایه تعلیق داستانی روی تعلیق ذاتی گذاشته می شود. اما ترفندهای تعلیق ذاتی، کشش های جدید را با ترفندهای بیگانه تر ایجاد می کند. برای این که این ترفندها را بدانید، انواع تعلیق ها را مطالعه می کنیم.
تعلیق ذاتی با سه عنصر افگنده می شود:
1- ماجرا؛
2- شخصیت؛
3- زمان/ مکان و آشیا
اما چطوری باید از اینها برای تعلیق افگنی استفاده می کنیم؟
استفاده از ماجرا: ماجرای را برای فرد به میان می آوریم. بعد، با پیشرفت روال عادی داستان اندک اندک از روی جزییات ماجرا پرده بر می داریم. درین صورت خواننده مجبور است که برای دانستن همه جزییات، ماجرا را تا اخر داستان بخواند.
استفاده از شخصیت: درعین حالی که داستان به شکل عادی پیش می رود، شخصیتی را در داستان وارد می کنیم. حال، خواننده برای این که این فرد را با فعالیتهایش درک کند، داستان را تا آخر دنبال می کند. مثلاً در داستان"جای خالی سلوچ" و داستان" بابا لنگ دراز" ازهمین نوع تعلیق افگنی استفاده شده است. برخی اوقات داستان شخصیت را در ابهام قرار می دهیم. دراین شکل، تا خواننده تمام داستان را نخواند، نمی تواند از حس کنجکاوی خود درمورد شناخت شخصیت مذکور دست بردارد.
استفاده از زمان/مکان: با خلق حادثه های جدید درمکان های دیگر داستان را ادامه می دهیم. مثلاً درسریال "فراراززندان" خلق حادثه های جدید و تغییر مداوم محیط، بیننده گان را وا می دارد که به تماشای فیلم هم چنان پافشاری کند.
تعلیق: مجموع حالت سردرگمی و انتظار را می رساند.
اندروای: بیانگر حالت روحی فردی است.