حاشیه های روان و ساده
دانشگاه که بودیم، سخت ترین اتهام و فنی ترین ضربه ما، متهم کردن استادان به "حاشیه گویی" بود. آن روزگار فنا گشت و اما ان اتهام باقیست. یک ماه قبل دوست عزیزم "خالدفاضلی هروی" کتابی برایم هدیه کرد ناب و روان. نویسنده ی کتاب، ارادت قلبی اش را به حاشیه نویسی با زبان رسا و شیوا نشان داده است. اسم کتاب "درشهر نی سواران"نوشته ی دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی است...الخ. نمی خواهم از تعداد صفحه، قطع، ناشر... کتاب بگویم. زیرا باید مغز را برداشت و پست را داد به باد.
کتاب در یازده فصل تدوین شده است. اثر، حاوی مقاله ها و سخنرانی های استاد -باپاورقی ها وحاشیه های شکم سیر و چند صفحه ای - می باشند. من، اثر را با توجه به زبان، محتوا و معلومات بیگانه تر از اکثر آثار دیدم. در این نوشته این مشخصات را - تا انجا که به ذهن مخلص مانده - به سبک نویسنده - اگر بتوانم- می نویسم. نیک بود صواب که بحث را از تاریخ اغاز کنیم.
کتاب درمورد حمله اسکندر به اسیا و ایران (خصوصا کرمان و حاکمان محلی)،افسانه هومر و ریشه های تاریخی ان، تاریخ ایران، امپراطوری غز، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، تیموریان،تیمور و ملاقات های او با حافظ، اداب حکومتداری قاجاریان و سابقه سیستم تعلیمی ایران معلومات کلی ارایه می کند. درین بین معلومات کتاب، دایره المعارفی است. زیرا حاوی معلوماتی است که نه از آن چشم پوشیده بتوانیم و نه -چون نان قاق- عطش گرسنگی معلوماتی را ارضا می کند. کتاب در ظاهر خسته کن به نظر می رسد. امیدوارم برداشت الحقیر روی طبع و اشتهای مطالعاتی عزیزان اثر نگذارد. اما مهارت استاد در ان است که کوهی از معلومات مرده را - این تعبیر من نیست. استاد از یکی از دوستانش نقل قول کرده که دیگران با زنده ها، زنده است اما باستانی با مرده گان تاریخی! - خوب، روان و ساده نوشته است. بعد از مدت کوتاهی متوجه می شدم که به اثر روانی متن، چندین ورق خوانده ام. با انهم، من برخی از پاراگراف ها را نیمه می خواندم و دنبال معادل یابی سالهای میلادی به هجری قمری یا هجری شمسی نبودم. در ضمن،برخلاف استادان حاشیه گوی و هیچ نویس ما، استاد، از متن تاریخ عبرت ها و نمونه های برای ثبوت، ربط دهی اندیشه هایش بیرون کرده است. مثلا زمانی که استاد مقاله ای برای محفل بزرگداشت اسب و اسب داری می نویسد، ادم خنده اش می گیرد. زیرا یک استاد ادبیات و تاریخ کجا و اسب دوانی و کجا! ظاهرا استاد می خواهد اسمان را به زمین بخیه زند. اما، استاد می رود و از لای موفقیت های تاریخی که زیر سم اسب به دست امده، نمونه های می دهد زنده و خیره کننده. با الهام از محمد(ص)، ناچار،اعتراف می کنم که موفقیت زیر پای اسبان است! به سخن البرکامو از بحث "دور نرویم."بعد متفاوت دیگر کتاب، در تذکیره نویسی است. استاد، اگر از پادشاه یا عالمی را یاد کرده در پرانتیز اجداد و اثار او را نیز معرفی می کند. اگر زمانی با شخص،خاطره مشترک داشته یا موضوع ربطی به ولایت کرمان دارد، از ان نیز یاد کرده است. اگر دستش رسیده، قصه های شیرین و جک های خنده دار مرتبط به انها را هم تلنبار نموده است. این یکی شیرین است و جالب که زنگار خسته گی را از بین می برد و مایه ی ادامه مطالعه می گردد. خاطره های دوران جوانی، تحصیل، تعلیم و تدریس، خانواده و دوستان -که اکنون به تاریخ پیوسته اند- کتاب را جذاب ساخته است. زیرا با وجودی که استاد اداب رسمی و مروج در ادارات دولتی را نتوانسته در نوشتن از یاد ببرد، اما راستگویی و صداقتش مایه می گذارد تا خواننده خاطره های تاریخی بخواند. برای من،که بچه دهاتی هستم، متن و اخلاق متفاوت او از شهریان، جالب می نمود! خوب، بار و بند مشخصات تاریخ را با طناب های فرسوده تاریخ می بندیم و می رویم به مشخصات لسانی اثر!
زبان کتاب در اکثر اوقات فارسی ناب است. اما گاهی فصاحت، لغزنده گی و نرمی عربی، استاد را لغزانیده است. چنانچه اکثرا اصطلاحات عربی، زنده زنده، استعمال شده و یا اشعار عربی خودنمایی می کنند. مخلص که عربی ام نم کشیده، ناچارم می شدم برای معنی به حاشیه ها پناه ببرم. اما حقیقت ان که استاد در هر دو زبان فارسی و عربی - البته به اندازه فهم مخلص- تبحر دارد. کلمات را بساده گی، روانی و بدون این که از یکدیگر دلخور شوند یا به هم ناسازگار باشند، کنار هم چیده است. به این صورت نثر واقعا رسا است. توصیه من به جدید کاران سخت نویس این است که بی پیر به خراب نروند و تا جان را به جانان - این اثر - نرسانده، دست از طلب بر ندارند! چه که یا جان رسد به جانان (ساده نویسی) یا جان ز تن (پیچیده نوسی) برآید. غایت هر دو به صواب می انجامد. زیرا اول، به ساده نویسی می رسید و دردومی از گنگ نویسی می رهید. به این حساب استاد، دارای سبک منحصر به خود است. من روح نویسنده گی و ساده نویسی این سبک را، برای روزنامه نگاران توصیه می کنم، اما متوجه باشند که کتاب دنیای از حاشیه است. پس التقاطی عمل کنند مفیدتر می گردد! قبلا به شدت کنونی، متوجه نبودم که چقدر زبان عربی روی واژه واژه فارسی اثر داشته است. اما با مطالعه " درشهر نی سواران" فهمیدم که اگر فردی عربی را درست بداند، پنجاه در صد واژه های مروج فارسی را می داند. اگر حدس مخلص درست در نیامد، شیر فهمم کنید. بهر حال زبان استاد، واقعا روان و دراز است. استفاده از اشعار، ضرب المثل های کرمانی شیرینترش می کند. اگر می خواهید شعر زیاد یاد بگیرید، در شهر نی سواران را بخوانید. در حفظ شعر، پاریزی باستانی،شاید، سر آمد روزگار است.- ماشاءالله- در باب هر کلمه - اگر گمان حقیر و مخلص غلو آمیز نباشد- یک شعر دارد. عیب کلی ان است که در کل کتاب- حتی- لنگه ای از شعر نو نمی بینیم.
با این همه وصف، پاریزی به جز از بیان تاریخ، عبرت های گرم و سرد روزگار، دیگر چه دارد؟ فصل های جداگانه کتاب پیام های متفاوت دارند. مثلا یک فصل را در مورد ارزش اسب گفته. بخش بعدی را به نحوه تدریس عربی و مشکلات کتابهای عربی آن روز با مثال ها و طعنه های نمکین به ادرس مولفان اختصاص داده است. فصل بعدی را به یاد استاد اقبال اشتیانی نوشته و پاره دیگر را برای سعید نفیسی و جک های دوستانه شان قربانی کرده است. با خواندن تقریظی بر دیوان شعری از یک خانم یهودی کرمانی، معلومات زیادی درمورد کلیمیان ایران و کرمان به دست می اوریم. این تقریظ -در حقیقت- یک فصل کتاب را تشکیل می دهد. بخش دیگر را با یاد اوری خاطراتش و مقایسه های ریاضیکی، استاد، از اصلاحات ارضی دور و زمانه حرف می زند.... الخ والله اعلم من البقیه. حالا متوجه می شوید که ابراهیم پاریزی با این کتابش اگر ادعا کند که کار حضرت فیل کرده، ادعای است نا صواب. زیرا در هر مقاله، با چند مفهوم روزمره اما با فرم و سبک روان خاک به چشم کسانی که دنبال مطالب جدید و بروز هستد، می زند. اما کسانی که دنبال روان نویسی باشند، کار شان با این نمونه ی عالی رونق می یابد! پس اندر باب کسب اندیشه های که ژرفتر از موضوعات روزمره باشند، این کتاب مفید نیست.
پس اگر گنگ و کور نویس هستید، حتما این کتاب را - مثل من - یکبار بصورت سطحی مرور کنید. بعد از یک ماه دوباره سراغ ان را رفته و شگردهای روان نویسی پاریزی را حلاجی و مشق کنید. من هنوز این مرحله را نگذارده ام، اما نا خوانده بر منبر بر آمده و این مخزن حاشیه های روان و ساده را برای تان معرفی می کنم. تا باز تاب دهی نتایج حلاجی پدرود.